مرگ دیکتاتور
می نویسم تا باشم
در سیبستان خواندم که آقای جامی در مورد بازی یلدا نوشته اند. چرایی اعترافات وب لاگی را تحلیل کرده اند. من هم با اینکه خیلی اهل گشت و گذار در وبلاگستان نیستم بعد از خواندن یکی از اعترافات شب یلدایی به جنس متضاد اعتراف وب لاگی با آن چه در عالم حقیقی اتفاق می افتد علاقمند شدم. وب لاگ های زیادی را خواندم تا اعترافات نویسندگان را کشف کنم اما یافته های من کمی با آنچه سیبستان نوشته است، متفاوت بود: به نظرم این بازی توسط وب لاگ انگلیسی بسیار هدفمند و خلاق طراحی شده است برای اینکه نوع جدیدی از ارتباط انسانی را در فضای مجازی می سازد.ارتباطی که وسوسه عبور از محدودیت های جامعه اطلاعاتی را دارد. البته بسیاری از وب لاگ های ایرانی از مدلی که مبتکرایرانی بازی و مخصوصا پنج نفر اول ارائه کردند، الگو برداشته بودند. مثلا آنها از زبان طنز برای گفتن ناگفته ها استفاده کردند و این باعث شد خیلی ها هم از همین زبان استفاده کنند. به همین علت شوخی ترس از سوسک با اینکه ممکن است یکبار خواندنش خواننده را به خنده بیاندازد، در وب لاگ ها آنقدر تکرار شد که دیگر اصلا خنده دار به نظر نمی رسید یا اینکه خیلی ها به جای از خود از کودکی گفتند. به همین علت اعترافات در خیلی از موارد شبیه هم بود و حداقل خلاقیت ممکن در ارائه بازی بکار برده شده بود.- بسیاری از وب لاگهایی که دیدم در بازی شب یلدا که به اعتراف شب یلدا تعبیر شد مواردی را ذکر کرده بودند که به شدت خصوصی بود. اموری که در بسیاری از جوامع با مردمی که قابل شناسایی نیستند تقسیم نمی شوند نه به این خاطر که اخلاق و وجدان عمومی را جریحه دار می کنند بلکه صرفا به علت احترام به حریم خصوصی فرد گوینده یا نویسنده. حالا چرا این اتفاق در وب لاگ های ایران زمین نه سنتی نه مدرن می افتد به نظرم برای همین پارادوکسی است که داریم. این اعترافات نوعی فریاد زدن من متضاد ، من متفاوت بود. منی که که نویسنده دوستش داست و می دانست خواننده هایش هم دوستش خواهند داشت برای اینکه با هنجارها متفاوت بود. برای اینکه در تضاد با تصویری بود که ممکن است خواننده ازاعترافی داشته باشد که منتشر می شود.به نظرم اعترافات کمی بودند که نویسنده خودش را آنچنان که بود معرفی کرده بود، نه آنچنان که می خواست. منظورم این است که نویسند نه اغراق کرده بود که قهرمان بسازد، نه خودش را دست انداخته بود که فاصله با خوانندگانش را از طریق تحقیر خودش کم کند. بسیاری از اعترافات جنسی بودند یعنی به نحوی به مسائل جنسی مربوط می شدند. کلا قضاوت ارزشی در این مورد ندارم. فکر می کنم نیازهای جنسی بعضا سرکوب شده حتی به زبان طنز درصدد اثبات خودش است. به هر حال این بازی فوق العاده بود برای اینکه نسل جدیدی را معرفی کند. نسلی که فضای اجتماعی جدیدی را از طریق شکستن فضای موجود ایجاد می کند. نسلی که کسب هویتش با انکار هویتی است که دارد. نسلی که اعتراضش حتی دامن خودش را می گیرد. نسلی که تحقیر می کند. نسلی که هم ژست می گیرد هم متواضع است. نسلی که خلاقیت دارد اما ترجیح می دهد دنبال کند. نسلی که ادعا می کند. نسلی که جرات دارد و نسلی که می تواند فریاد بزند