Thursday, January 24, 2008

بادبادک باز


بادبادک باز يک فيلم روان است که بيننده را با لحظه لحظه فيلم درگير می کند. تيتراژ فيلم مبتکرانه طراحی شده است با طرح هاي ايرانی و خطاطی کوفی که کمی هم هندی - پاکستانی می زند. موسيقی آغاز فيلم جاودی هميشگی شرق را دارد. غربت ... آسمان... اميد ... نماز و شوق ... می توانيد به قسمتی از موسيقی فيلم اينجا گوش کنيد. بازی ها فوق العاده است. نرم و دلنشين. به نظرم همايون ارشادی بهترين بازی خود را در این فیلم ارائه می کند. خالد عبدالله بازيگر نقش امير هم بازی خيلی خوبی ارائه می کند. مصاحبه با او را در اينجا می توانيد ببينيد. خيلی جالب است که اين بازيگر که به خوبی فارسی حرف می زند اصولا افغان نيست بلکه دو رگه انگليسی -مصری است و زبان فارسی را برای نقش آفرينی در اين فيلم می آموزد.بازی امير و حسن کودکان افغان با اينکه آماتور هستند اينقدر واقعی است که باور بازی کردن آنها سخت است. مدير پرورشگاه هم با اينکه فقط دو سه دقيقه بازی می کند همه را درگير می کند آنقدر که بعد از چند روز ديدن فيلم هنوز صورت پر دردش در برابر چشمانم است. به نطرم خط داستان در فيلم روان تر از کتاب بادبادک باز است که در ايران خيلی خوب فروش کرد. روانی قصه مديون ابتکار کارگردان مبتکرانه فيلم است. مارک فورستر فيلم در جستجوی ناکجا آباد را در ليست خود دارد. کارگردان خوش قريحه ای که در آلمان به دنيا آمده است ...در سوئيس بزرگ شده است و در دانشگاه نيويورک درس خوانده است. يکی از نکات ارزشمند اين فيلم به نظرم دوری از پرپاگاندای آمريکايی در آن است. اين فيلم تصوير زيبايی از افغانستان قبل از کمونيست ها و طالبان ارائه می کند. حتی آنجا که وحشيگری طالبان را نشان می دهد برای اينکه تصویری بدی از اسلام ارائه نکند امير را در حال نماز خواندن در مسجدی در پاکستان نشان می دهد. اين صحنه با موسيقی از خواننده مسلمان راک بريتانيايی سامی يوسف تلفيق شده است که دل هر کسی را می لرزاند. حتی می توانم تکان خوردن شانه های پيرزن انگليسی در سینما را ببينم که تکان می خورد. سامی يوسف از يک خانواده آذری در تهران به دنيا می آيد اما در انگلستان بزرگ شده است.قطعه ای که از او در فيلم بادباک باز است را می توانيد اينجا ببينيد. موسيقی فوق العاده فیلم اثر آهنگساز برجسته آلبرتو لجلیسیاس اسپانيايی است. می توانم بگويم بادبادک باز بهترين فيلمی بود که طی سالهای اخير ديده ام و اين فقط به خاطر اين نيست که افغانستان و افغان ها را دوست دارم بلکه به خاطر جادوی فيلمی است که تاثير گذار و قدرتمند ساخته شده است

Monday, January 21, 2008

تو نيکی کن و در دجله انداز

انجمن حمایت از حیوانات از مردم خواست تا در این زمستان سرد به حیوانات کمک کنند: « همشهریان گرامی، در روز‌های سرد زمستانی و به ویژه این روز‌ها که برف سراسر شهرمان را فرا گرفته است، بسیاری از حیوانات شهرمان برای پیدا کردن غذا و سرپناه با مشکل روبه‌رو هستند. لازم است این مخلوقات بی‌پناه خداوند را کمک کنیم.محققاً بدانید که هر جنبنده در روی زمین و هر پرنده که به دو بال در هوا پرواز می‌کند، همگی طایفه‌ای مانند شما نوع بنی بشر هستند" (سوره مبارکه انعام، آیه 38) این انجمن درخواست کرده است که:تکه‌‌های نان و باقیمانده غذای خود را در مکانی از حیات، بالکن و یا پشت بام خود برای استفاده این حیوانات قرار دهید. اگر برایتان مقدور است، آشیانه‌ای چوبی درست کرده و روی درخت و یا در مکانی خلوت قرار دهید.استخوان‌‌ها و گوشت‌‌های باقیمانده از غدای روزانه‌تان را داخل کیسه زباله نریزید. بلکه آنها را جدا کرده و پشت در منزل یا کنار حیات یا هر جا که احتمال می‌دهید محل رفت‌وآمد گربه‌‌ها یا سگ‌‌های ولگرد باشد، قرار دهید.اگر پرنده‌ای را دیدید که از شدت سرما بی‌حال شده است، بلافاصله آن پرنده را به مکانی گرم منتقل کنید. احتمال اینکه این پرنده با این عمل زندگی دوباره‌ای بگیرد، زیاد است
اصولا خرافاتی نيستم ولی به قانون کارما يعنی از هر دست بدهی از همان دست هم بگيری اعتقاد دارم. يک بار زن همسايه که معتقد بود اگر گربه ای در خيابان از کنار او رد شود نمازش باطل می شود و اگر سگی حتی از دور هوای تنفس او را نجس کند تا هفت روز عباداتش باطل پدرش را وادار کرد تا گربه ای را شبانه با بچه هايش در گونی کند. هر کدام را در گوشه ای از کوه های اطراف رها کند. باور کنيد چند ماه نشد که پدر اين خانم لرزش دست گرفت. زن هم به بيماری وسواس مبتلا شد و کمی بعد افسردگی شديدی گرفت. خرافاتی نيستم و نمی گويم چون خودخواهی اين زن باعث آزار موجود زنده ای شده اين بلاها سرش آمد اما باور دارم نيکی کردن حتی حيوانی به در خيابان منشا نيکی می شود . شنيده ايد که گفته اند تو نيکی کن و در دجله انداز که ايزد در بيابانت دهد باز

Friday, January 18, 2008

دين و حقوق بشر

ساده بگویم حقوق بشر بايد سکولار باشد يعنی اصول خود را از ارزش های انسانی مورد اجماع جامعه جهانی ( نه فقط جامعه غربی) وام بگيرد نه اينکه اجرای حداقل استانداردهای حقوق بشری معطوف به تاييد دينی خاص باشد. البته کاملا اصل نسبی گرایی فرهنگی در حقوق بشر را می پذیرم اما باورم این است که نسبی گرایی فرهنگی نباید باعث تعطیل شدن حداقل استانداردهای حقوق بشری شود. از آنجا که سکولاريسم در ايران افراط و تفريط بسياری در معنا پيدا کرده است اجازه می خواهم با مثال توضيح بدهم. سنگسار بر اساس اجماع بین المللی بک مجازات غير انسانی است. اين بک استاندارد حداقلی است يعنی اگر فرهنگ خاصی مجازات رابطه به اصطلاح نامشروع را مرگ می داند حداقل حق مجرم انسانی مجازات شدن است. بنابراين منظور از حقوق بشر سکولار احترام به حداقل استانداردهای حقوق بشری جدای از تاييد رويه دينی خاص است. در این جا بايد به نکته مهم استفاده از ظرفیت های دینی برای پیشبرد حقوق بشر اشاره کنم . عمیقا اعتقاد دارم که دین مهمترین بنیاد تاثیر گذار در زندگی سیاسی و فردی کشورمان است. به نظرم روشنفکرانی که تاثیر دین را نادیده یا به سخره می گیرند اصولا جامعه ایرانی را نمی شناسند. من در روستاها ... شهر های کوچک و مردم کوچه دیده ام که دین چگونه بر زندگی اجتماعی و تصمیم گیری های فردی آنها تاثیر می گذارد. حتی آنهایی که ادعا داشتند دین دار نیستند را دارای وجدان مذهبی قدرتمندی یافتم. به همین دلیل باور دارم استفاده از ظرفیت های دینی یا تلاش برای ظرفیت سازی دینی می تواند به گسترش حقوق بشر در ایران کمک کند. به نظرم حتی گفتمان های درون دینی می تواند با سو برداشت های دینی یا جهالت دینی مقابله کند. به یاد دارم در یک کارگاه آموزشی در مورد کنوانسیون حقوق کودک یکی از شرکت کنندگان که روحانی بود به رسمیت شناختن حق آزادی مذهب را برای کودکان توطئه بیگانگان برای بی دین کردن مسلمانان دانست اما روحانی دیگری که در جلسه بود گفت اگر این حق را از جامعه بین المللی بگیریم چگونه ممکن است به فرد غیر مسلمان حق دهیم که مسلمان شود . می بینید که مفهوم امت اسلامی در دو برداشت متفاوت اما درون دینی می تواند در فرآیند به رسمیت شناحتن حق آزادی مذهب حتی در اسلام کمک کند. اجازه بدهید مثال شخصی تری بزنم. در چند کارگاه آموزشی این بازتاب را از شرکت کنندگان مرد داشتم که نگاه مستقیم کردن به آنها از طرف آموزشگر زن خلاف دین است. در کارگاه های بعدی از شرکت کنندگان می خواستم که توافق کنند آیا آموزشگر زن می تواند برای ارتباط بهتر به آنها مستقیما نگاه کند و حتی از شخصیت های مذهبی مثال می زدم . این تجربه کمک می کرد آنها یک رفتار فردی غیر دینی را حتی در یک قرائت دینی رادیکال بپذبرند. مثال دیگر راجع به سازمان های غیر دولتی است که وقتی درگیر نحقیق و نوشتن قانون بودیم بسیار می شنیدیم که سازمان های غیر دولتی ایده سکولارهاست و آمریکایی است و صهیونیستی است ... خود من بار ها به کتابخانه های مختلف رفتم تا سند شیعه ای پیدا کنم که وجود سازمان های غیر دولتی در اسلام را تایید کند. می خواهم بگویم که برای آدمی مثل من که حقوق بشر خوانده آن هم از نوع غربی اش اما تجربه جامعه متاثر از دین ( حتی اگر نگوییم جامعه دینی ) را دارد ظرفیت سازی دینی برای توسعه حقوق بشر ضروری است . به نظرم هر تلاش لائیک و سکولار برای انکار نقش دین در توسعه حقوق بشر خیلی موثر نخواهد بود. نمونه زنده سنگسار در افغانستان است. این مجازات مطابق قانون در افغانستان ممنوع شد اما سنگسار توسط جامعه محلی و بعضی اوقات حتی اعضای خانواده اجرا می شود حالا حتی اگر دولت سنگسار کنندگان را مجازات کند باز این رویه به علت اعتقاد دینی انجام می شود . به نظر من تنها روش مبارزه با جهالت دینی که منجر به کشتن غیر انسانی عمدتا زنان بی گناه در افغانستان ( بسیاری از آنها قربانی تجاوز هستند) آموزش دینی حامعه محلی است . اگر جامعه محلی فرابگيرد که مطابق دين اجرای سنگسار بدون حکم قاضی عادل به عنوان مثال گناه کبيره است در اين مراسم شرکت نمی کند يا حتی آموزش داده شود که اصولا اراده خدا ی مهربانی که ما به آن اعتقاد داریم به شکنجه فرد حتی مجرم برای مرگ تعلق نگرفته است. البته قبول دارم که محدوديت های دينی يا محدوديت های برداشت هاي از دين نبايد باعث انکار حداقل استانداردهای حقوق بشری شود اما باز می گويم هر تلاش روشنفکری بدون توجه و بررسی نقش و تاثیر و کاردکرد بنياد دين در جامعه ايرانی برای پيشبرد حقوق بشر شانس زيادی برای پايداری نخواهد داشت


اشاره: بهانه نوشتن اين مطلب کامنت آقای طاها است در ارتباط با مطلب اعدام در اسلام. ايشان گفته اند
سرکار سحر خانوم ..مطلب شما در باب مجازات اعدام را خواندم. اول تشکر به خاطر تلاشی که برای ماست مالی بعضی از قوانین می کنید. و دوم اینکه واقعا ابلهانه هست اگر فکر می کنید می توانید از اسلام حقوق بشر درآورید. سعی کنید اینقدر آزاده باشید که التقاط را برای رسیدن به خواسته های عقلانی وارد دین نکنید. آن هم دینی که مخالفینش به دستور خدا دست و پایشان ضربدری بریده می شد و یا 700 نفر را در یک روز گردن زدند.اگر می خواهید حقوق بشر را احیا کنید، آن را با آگاهی مردم انجام دهید. مردم را بدون التقاط به سمت آن ببرید. تا 2 روز دیگر کسی پیدایش نشود و باز با همان استدلالهای دین مدارانه سر مردم را شیره بمالد.نتیجه ی تلاش های شما دقیقا مثل بازگشت از پست مدرنیته به کلاسیسم هست و تلاشی بیهوده البته اگر همین راه را ادامه دهید

Monday, January 14, 2008

The Little Match Girl

ويدئويی که می بينيد انيميشن دخترک کبريت فروش است که تماشای آن مرا غمگين می کند و به ياد کودکانی می اندازد که در سرما رويای خانه ای گرم را دارند. مناسبت پست اين ويدئو مطلب سرما و محرم است

اگر می شود به جای نذری لباس گرم به کودکان بدهید

همه از موج برف و سرمای کم سابقه ای که ایران را فراگرفته، حرف می زنند. بعضی به تدابیر مسئولین ایراد می گیرند و بعضی هم تقدیر می کنند. ای کاش مردم به ابتکارات همیشگی خودشان بیشتر از دولت در این شرایط اعتماد می کردند و از روش های بسیج اجتماعی برای مقابله با مشکلات ناشی از برف و سرما استفاده می کردند. این خیلی بد است که ما همیشه منتظر دولت هستیم تا مشکلاتمان را حل کند. نمی دانم آیا سازمان های غیر دولتی یا خیریه ها در این زمینه کاری می کنند اما فکر می کنم حالا که محرم است اگر جوانان به جای سینه زدن برف پارو کنند یا به کمک خانواده هایی که با سرما دست و پنجه نرم می کنند بروند به خدا بیشتر ثواب می کنند. ای کاش آنهایی که نذری های کلان می دادند برای خانواده های بی بضاعت وسایل گرمایشی تهیه می کردند. ای کاش به جای حجله بستن و علم و آذین و گرم کردن هیات های محله به کودکان فقیر لباس گرم می دادند. احساس من این است که کمک به انسان های نیازمند بیشتر مورد قبول خداست. ای کاش روحانیون مردم را به مشارکت بیشتر در مقابله با سرما به جای مشارکت در مراسم های پر خرج عزاداری تشویق کنند. من اهل هیات رفتن نیستم اما اگر ایران بودم حتما می رفتم با هیات ها یا مساجد حرف می زدم .ای کاش کسی که هیاتی است وب لاگ می خواند و حرف های من به دلش می نشست. باور کنید امام حسین کمک به بندگان خدا را بیشتر می پسندد. من حتی می توانم لبخندش را مجسم کنم وقتی که می بیند کسانی که دوستش دارند به هوای او به سایرین کمک می کنند

Friday, January 04, 2008

نماز اميدوار در سالی که گذشت


وقتی بهترين عکس های رسانه ها ی خبری را در سال ميلادی که گذشت نگاه کنيد می بينيد که زندگی بشری همچنان با تهديدهای تاريخی خود روبرو است. جنگ ... فقر... جهل و تعصب... با اينکه ديگر طاعون و وبا قربانی نمی گيرد ویروس ایدز فقط در سال ۲۰۰۷ بیش از میلیونها نفر را به کشتن داد.همچنين به خاطر داشته باشید که در حال حاضر بیش از سی و سه میلیون نفر در سرتا سر جهان با ایدز دست و پنجه نرم می کنند. در هر روز نزدیک به ۲۰۰۰ زن به علت زایمان و یا بیماری های ناشی از بارداری جان خود را از دست می دهند. با اينکه سازمان های بين المللی ادعا می کنند فقر در جهان کمتر شده است اما همچنان بيش از نيمی از جمعيت جهان زير خط فقر زندگی می کنند. هر ساله نزدیک به بیست میلیون نفر از گرسنگی می میرند. در دو سال گذشته فقط در دارفور سودان بيش از صد هزار نفر جان خود را بيشتر به خاطر گرسنگی از دست دادند. اين آمار فقط از نيازهای اوليه انسانی همان امنيت و غذا و بهداشت صحبت می کند . مسلما اگر بخواهيم از آموزش و حقوق بشر و دموکراسی حرف بزنيم که آمار جهانی شرمنده ادعاهايی می شود که گوش دنيا را کرده است
اشاره: اسم عکسی که می بينيد نماز اميدوار است . پسر بچه شش ساله در عکس به ايدز مبتلاست . پدر و مادر وی نيز به اين بيماری مبتلا هستند.. اين کودک شش ساله با اينکه ماههای آخر عمر خود را در بيمارستان می گذراند اما هر شب با اميد دعا می کند