Monday, August 20, 2007

دکتری

این روزها روی طرح تحقیقی دکتری کار می کنم که در زمینه حق دسترسی به عدالت است. البته رویکرد من به عدالت یک رویکرد حقوقی اجتماعی است نه فلسفی و ارزشی. به طور خلاصه علاقمند هستم میزان دسترسی گروه های آسیب پذیر خصوصا فقرا و زنان را به عدالت ( خدمات حقوقی برای پیگیری حقوق قانونی خودشان) بررسی کنم . اگر دوستان حقوقدانی که این وب لاگ را می خوانند تحقیقات یا مقالات مرتبط را معرفی کنند ممنون می شوم. دو سالی می شود که با خودم در مورد ضرورت ایجاد یک هویت آکادمیک ( دکتری و تحقیق)کلنجار می روم . شکی نیست که در ایران عزیز مدرک دکتری آنهم از یک دانشگاه صاحب نام یک ضرورت حرفه ای نه تنها برای ورود به عرصه تحقیق بلکه اصولا برای حق اظهار نظری است که شنیده شود. البته به من لطف زیادی وجود داشته است و حتی تجربه ارزشمند تدریس در دانشگاه خوبی مثل مفید قم را داشته ام یا عضویت در گروهای تحقیق ملی اما اصولا همیشه وقتی خانم دکتر خطاب می شدم و گفته ام که دکتری ندارم شنیده ام که مهم نیست بزودی دکتر می شوید. شاید مهمترین دلیلی که مرا به ادامه تحصیل برای دکتری تشویق می کند لذت بردن از تدریس در دانشگاه است که با تجربه آموزش در کارگاههای آموزشی کاملا متفاوت است. از طرف دیگر تحقیق و ادامه تحصیل آرامشی می سازد که آدمی مثل من بعضی وقت ها تشنه آن است آن هم زمانی که تحصیلات و تجربه کار حقوق بشری زمینه ای برای چالش های جدی حرفه ای است. بهر حال من انگلستان را برای ادامه تحصیل انتخاب کرده ام چرا که دانشگاه های انگلستان در زمینه حقوق بسیار غنی هستند. کتابخانه های حقوقی این دانشگاه ها همواره مورد تحسین صاحبنظران قرار گرفته است. به عنوان مثال کتابخانه ای که من از آن استفاده می کنم وابسته به مرکز مطالعات پیشروی حقوق وابسته به دانشگاه لندن است. تنها مساله دانشگاه های انگلستان بالا بودن هزینه تحصیل برای دانشجویان غیر بومی است. برای بورسیه هم باید رقابت سختی را پشت سر گذاشت از نمره بالای آزمون بین المللی زبان انگلیسی گرفته تا سابقه تحصیلی و شغلی. فکر می کنم در آمریکا بیشتر دانشجویان دکتری در رشته هایی مثل حقوق بورسیه می شوند برای همین دکتری در آنجا زمان بیشتری می طلبد برای اینکه دانشجویان مجبور هستند برای اساتید خود هم کار کنند ولی اینجا برای بورسیه شدن باید تلاش بسیار کرد. علاوه بر آن انگلستان به ایران از نزدیک تر است ( نمی دانم چرا من از آمریکا رفتن می ترسم ) و تامین هزینه های ایران رفتن آسان تر. نکته دیگر میزان تحمل و مدارای بالای چند فرهنگی در انگلستان است. این جا همه رنگ است و در این چند رنگی مسلمانان بیشتر به چشم می خورند چون بعد از مسیحیت بیشترین جمعیت را به خود اختصاص داده است. آن چه در اینجا دوست ندارم جدای از دوری وطن این هوای ملا ل آور بهانه گیر است که خیلی وقت ها فقط می بارد

Thursday, August 16, 2007

کشتار برای دعا





قبلا در همین وب لاگ از سنگسار بیرحمانه دعا ,عکس وسط, دختر فرقه یزیدی که به جرم عاشق شدن مسلمانی کشته شد گفته بودم. دیروز خبر انفجار چهار بمب در دو روستای یزیدی ها در نزدیکی شهر موصل عراق که حداقل پانصد کشته و مجروح به جا گذاشت در صدر اخبار جهان قرار گرفت. خبرگزاری ها می گویند که این کشتار، در پی اختلافات فرقه ای ناشی از سنگسار کردن دعا بوده است. می گویند القاعده نقش اساسی در این حمله داشته است اما من فکر می کنم اگر جهل این فرقه موجب سنگسار وحشیانه دختر بی گناه نمی شد آیا القاعده با هر سازمان تروریستی دیگر می توانست از آن به این صورت نفرت انگیز بهره برداری کند. قبلا اعلام شده بود كه القا عده در حمايت از مسلمانان و انتقام " شهادت " دعا، حداقل پانصد یزدی را سر خواهد برید. من مانده ام چرا سران این فرقه بعد از این اخبار خود قاتلان دعا را مجازات نکردند که خشم مسلمانان منطقه آرام تر شود و القاعده نتواند صدها زن و کودک را به کام مرگ بکشاند. البته بگویم که بمب گذاری تروریستی به هیچ شکل قابل دفاع نیست نکته من این است که اگر سران فرقه های مذهبی عراق کمی هوشیار تر عمل کنند سازمان های تروریستی مثل القاعده کمتر فرصت بهره برداری پیدا می کنند

جالب است بدانید بعد از خواندن این خبر درباره فرقه یزیدی در اینترنت جستجو کردم . به طور خلاصه فهمیدم که مسلمانان معتقد هستند اعضای این فرقه شیطان پرست هستند چون یزیدی ها اعتقاد دارند شیطان ملک مقدس (طاووسی که در عکس می بینید) است. در توضیح ویکی پدیا آمده است که یزیدی ها اعتقاد دارند که ملک طاووس «شیطان» از دستور ایزدی برای سجده آدم سر میپیچد و از همان زمان سر به شورش می‌گذارد، شورشی که تا روز حشر ادامه خواهد داشت . یزیدیان آن را شورشی بر حق و از روی حکمت خداوند می‌دانند و شیطان را لعن نمی‌کنند و معتقدند که در آخرالزمان او مشمول لطف و بخشش پروردگار خواهد گشت . مسلمانان اعتقاد دارند که منسوب به یزید بن معاویه هستند ولی خود یزیدی ها بر آنند که موسس این دین را شاهد بن جراح فرزند منحصر به فرد آدم می دانند . می گویند یزید بن معاویه از اسلام برگشت و به این دین گروید از این رو یزید را مظهر دومین ملک از ملائک سبعه خود می شمارند

Wednesday, August 15, 2007

نگران نباش ! همه چیز به زیبایی همیشه است

دیشب خواب عجیبی دیدم. در اتاقی بودم با پنجره های بزرگ شبیه به جایی که الان هستم. قرار بود نیروهای شر مرا تسخیر کنند. خواهر و برادرم هم بودند. می خواستم در اتاق را قفل کنم اما دستانم یاری نمی کرد. زودتر از من خواهر و برادرم از ینجره به فضای سبز بیرون پناه برده بودند . من مانده بودم با یک دنیا ترس از آدم های شیطان و نگرانی برای پیدا کردن قرآن کوچکی که در سفر ها با خودم می برم. حس کردم که مانع سختی پشت در اتاق گذاشته شده است. خدا را شکر کردم که به سادگی معجره می کند. وقتی به بیرون از اتاق دویدم خواهرم که جوان تر است بهانه گرفت. برادرم به اندازه یک لحظه ایستاد تا پاسخ بهانه او را بدهد اما یک لحظه غفلت کافی بود تا به دام آن ها بیافتد. به خاطر دارم دست خواهرم که احساس گناه می کرد را گرفتم و دویدم. باید پناهی پیدا می کردم . باید برادرم را نجات می دادم. می دویدم و حتی از نگاه کردن به عقب می ترسیدم. در آن همهمه مرد جوان و ساده ای را دیدم که گلدان های زیادی داشت و با مهربانی برگ های سبز آنها را نوازش می کرد. در خانه مرد جوان باز بود. ما به داخل حیاط خانه دویدیم. مرد ما را دنبال کرد. در داخل حیاط یک تخت چوبی بود با چند زن که چادر رنگی گل دار به سر داشتند و چند مرد که آرام نشسته بودند. یکی از زن ها همسر مرد جوان بود. آنها از ما ترسیده بودند. می خواستم که به آنها بگویم من و خواهرم دختر فراری نیستیم. می خواستم بگویم ما لباس و غذا نمی خواهیم . می خواستم بگویم نیرویی اهریمنی می خواهد که ایمان ما را به تاراج برد. می خواستم بگویم برادر جوان من زندانی است. می خواستم آنها را به قرآن کوچکم قسم بخورم که باورم کنند اما به یاد آوردم قرآنم را در آن اتاق کذایی جا گذاشته ام. از طرفی گره زبانم باز نمی شد و عقده اشک مجال صحبت نمی داد. یاد دعای موسی در قرآن افتادم که خدایا به من زبان رسا و سعه صدر بده که صدای ساعت بیدارم کرد. صبح با رخوت خوابی که به پایان نرسید آماده بیرون رفتم شدم. بیرون باران تندی می آمد اما من به یاد باغبان خوابم فقط سبزی خیس درختان را دیدم. در ترن پیرزنی با کت و دامن سفید کنارم نشست و بوی پاکیزگی اش چادر سفید زن جوان باغبان را در ذهنم نقاشی کرد. به چشم های پیرزن نگاه کردم. آبی شفاف بودن غباری از کهنسالی . پیرزن به من نگاه کرد و هم زمان به هم لبخند زدیم. لبخند من از سر احترام بود و لبخند او برای دلگرمی به من. انگار که بخواهد بگوید نگران نباش . همه چیز به زیبایی همیشه است. حالا در دیوانگی لندن که شهر بزرگ و شلوغی است م به معجزه فکر می کنم. احساس خوبی دارم که هم با شوق هم با حزن همراه است. خدا را شکر می کنم که هنوز می توانم خواب ببینم

Tuesday, August 14, 2007

ما می توانیم نارنجی باشیم

دموکراسی لباس سپایدرمن نیست تا اول بپوشیم و بعد خیز بلند بزنیم و افگار نشویم...دموکراسی تبدیل شدن به مردعنکبوتی با تمرین زیاد است : صد بار باید بیفتیم تا یک خیز بزنیم . همین که دشنهء ما به دشنام تبدیل میشود ؛ یک پیشرفت مهم است ...پیشرفت به سوی تبدیل دشنام به سخن گفتن و دگرگونی سخن گفتن به گفتگو ... وب لاگ حامد سمیع شاعر و نویسنده توانای افغانستان گفتگویی را با مسعود قیام منتشر کرده است که یکی از بهترین تحلیل هایی است که در مورد افغانستان می شود خواند. جملاتی که در بالا خواندید به نظر من حرف حساب است و فقط منحصر به افغانستان نیست. یک جای دیگر می گوید:'' میگویند ما نباید چیزی بگوییم که وحدت ملی خدشه دار شود ...وحدت ملی از نظر من این است که ما در عین چندگونه گی یکی باشیم نه آنکه برای نشان دادن این که یکی هستیم چندگونگی را قربانی بدهیم : من سرخ هستم ...تو زرد ...ما میتوانیم نارنجی باشیم ...میتوانیم سرخ و زرد درکنار هم باشیم اما اگر سرخ و زرد همدیگر را مجبور به دگردیسی کنند تف سربالا می اندازند...سرخ میتواند به زور فقط نام زرد را سرخ بگذارد و این حماقت است...'' قسمت دیگری از این گفتگو راجع به تعریف از طالبان است: 'گفته بودم « طالب معمایی هست که روزی سازندهء آن نیز از حل آن عاجز میماند »...حالا میبینم که همانگونه است...از نظر من ما دو گونه طالب داریم : طالب سیاسی/ طالب مذهبی. طالب مذهبی سرباز است...در حماقت خود صداقت دارد...واقعا فکر میکند با کفار میجنگد...شهید میشود...واقعا فکر میکند با امریکا میجنگد...طالبان سیاسی رهبران طالب هستند : پروژهء اینها معلوم است...پدر شان امریکا است...این ها بهانه ها و کمانه های جنگ« شیرگرم» امریکا در منطقه هستند ( حتا با دیگر اعضای ناتو )...برخی از این طالبان سیاسی نیز سرکش هستند و بهانهء پاکستان برای امریکا

Monday, August 13, 2007

جان بولتون

ابن جان بولتون سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل يک نئو کان خطرنا ک است . او که به خاطر انتقادهای تند از جمهوری اسلامی شهرت دارد، حامی به را ه انداختن يک جنگ مستقيم عليه ايران است. مستر بولتن که به خشمگين شدن مشهور است همينطور حامی ايده ی خروج آمريکا از سازمان ملل متّحد است. بولتون در سال ۱۹۹۴ در ميز گردی اعلام کرد که ساختمان سازمان ملل متّحد در نيويورک، با ۳۸ طبقه، يک چيز مزاحم خفه کننده است. ما به راحتی می توانيم ده طبقه ی آن را از ميان برداريم، بدون آن که مشکلی ايجاد شود . وی که در کابينه ی بوش توانست کناره گيری آمريکا را از طرح تشکيل دادگاه بين المللی جنايات جنگی ميسّر کند، گفته بود که اين کناره گيری لذّتبخش ترين لحظه در زندگانی دولتی اش است! مستر بولتن کسی است که اگر می توانستم به دادگاه بين المللی جنايات جنگی می کشاندم البته با دوستان صميمی اش بوش مشنگ و ديک چنی جفنگ

Friday, August 10, 2007

تقوا مقياس سنجش زلزله

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، رييس ‌جمهور از متخصصان علوم مرتبط با حوادث غير مترقبه خواست كه در نوشتن جزوات مانند سكولارها عمل نكنند چرا كه زمين نمی ‌تواند جايی كه همه‌ افراد آن مومن هستند بلرزد و آن را خراب كند. رييس ‌جمهور گفت اگر هر لقمه‌ای پاك باشد و هر نگاه و دست و قلمی پاك باشد، طبيعت نمی ‌تواند با اين دل‌های پاك همراهی نكند؛ چرا كه مسخر اين دل‌ هاست و برخی از حوادث با رفتار انسان‌ها ارتباط دارد. بنظر من اظهار نظر ایشان توهين به همه مردم بی گناهی است که در گيلان، بم و ساير نقاط زلزله زده کشته شدند. اخیرا قم هم لرزید. سوال من این است آیا خدا و پيغمبر و معنويت در زلزله قم تاثير نداشت. عذرخواهی مي کنم از معنويت معصومانه دست این زن که در زلزله بم بی گناه کشته شد

Tuesday, August 07, 2007

شرافت انسان

نامه 53 به مالك اشتر درنهج البلاغه ‏ ‏اين است كه "و اشعر قلبك الرحمة للرعية والمحبة لهم واللطف بهم و لا‏ ‏تكونن سبعا ضاريا تغتنم اكلهم فانهم صنفان : اما اخ لك فى الدين او‏ ‏نظير لك فى الخلق ..."‏ ‏يعنى در دل خويش مردم را دوست داشته باش. براى مردم چون درنده اى نباش ... چون آنها دو صنف اند يا‏ ‏برادر دينى تواند يا اگر مسلمان نيستند در خلقت مانند تو يك انسانند. قرآن مىگويد "لقد كرمنا بنى آدم " يعنى انسان به ما هو انسان شرافت دارد ولو اينكه كافر‏ ‏باشد چون انسان نزد خداوند احترام دارد و اين صريح آيه است ‏

Monday, August 06, 2007




Wednesday, August 01, 2007

خشونت در خانواده


اخيرا رییس آگاهی نیروی انتظامی اعلام کرد ۴۰ درصد از قتل ها، قتل های خانوادگی است و ۵۰ درصد از زنانی که کشته می شوند، توسط "محارم" خود به قتل می رسند. من طرح ملی خشونت عليه زنان در ايران به ياد آوردم که يکی از مهمترين پژوهش‌ها يي است که در سال های آخر دوران رياست جمهوری محمد خاتمی توسط دفتر امور اجتماعی وزارت کشور و مرکز مشارکت امور زنان رياست جمهوری اجرا شد. آمارهای اين طرح ملی نشان می‌دهد که ۶۶ درصد زنان ايرانی، حداقل يکبار در زندگی مشترک مورد خشونت قرا گرفته‌اند. مطابق اين طرح خشونت فيزيکی نوع اول شامل گاز گرفتن ، زندانی کردن، چنگ انداختن و کشيدن مو، اخراج از خانه ، کتک کاری ، محروم کردن از غذا و ... می‌شود که زنان در خرم آباد در طول يک سال بيش از ساير زنان ايران مورد خشونت واقع می‌شوند . سيلی ، لگد و مشت زدن، کشيدن و هل دادن، محکم کوبيدن در، به هم زدن سفره و ميز غذا و شکستن اشيای منزل را خشونت فيزيکی نوع دوم ناميده ‌اند که زنان بندرعباس بيشتر مورد خشونت واقع می‌شوند. خشونت‌های روانی و کلامی شامل به کاربردن کلمات رکيک و دشنام ، بهانه‌گيری‌های پی در پی، داد و فرياد، بی‌احترامی، رفتار آمرانه ، قهر و صحبت نکردن و ... که زنان اصفهانی در طول يک سال بيشتر از ساير زنان ايرانی تحت خشونت بوده‌اند.خشونت‌های جنسی و ناموسی عبارت از: اجبار به روابط زناشويی ناخواسته ، مجبور کردن زن به ديدن عکس و فيلم‌های خلاف اخلاق عمومی مراعات نکردن بهداشت زناشويی و خودداری از به کارگيری روش های پيشگيری از بارداری، مجبور کردن زن به سقط جنين، اجبار زن به حاملگی ناخواسته، متهم کردن زن به بی‌مبالاتی در مسائل ناموسی همچون داشتن ارتباط نامشروع، شک و بد دلی می‌شود که زنان اراکی بيشتر از ساير زنان در ايران خشونت جنسی و ناموسی را تحمل می‌کنند. تعدادی از مردان ايرانی با استفاده از عوامل اقتصادی و مالی زنان را مورد خشونت قرار می‌دهند