خشونت های خیابانی علیه زنان
ناسزاهای خیابانی : اینجا میدان ونک است . تاکسی ها و راهی ها سر مسافر با هم می جنگند. دو راننده که خسته از مرارت هر روزه برای تامین معاش هستند سر تسخیر مسافری شروع به بگو مگو می کنند. هنوز اول دعواست که فحش خواهر و مادر شروع می شود. روح مادر طرف که الان اگر به رحمت خدا نرفته باشد، در حال آشپزی است اصلا خبر ندارد به چه صفات مبارکی مزین می شود و خواهر بیچاره هم که باید سر کلاس و درس باشد نمی داند برادرش با ناسزایی رکیک تر به خواهر طرف از ناموس خود دفاع می کند. بارها از خودم پرسیده ام چرا وقتی مردها می خواهند با هم بجنگند باز هم این زنان هستند که مورد خشونت کلامی آنان واقع می شوند. خیلی کم دیده و شنیده ایم که مردان در نزاع های خیابانی از یکدیگر بخواهند مادر و خواهر شان شریک دعوا نشود. البته ناگفته نماند که بعضا تذکر داده می شود که زن و بچه اینجاست! به عبارتی فحش هایی که مواردشان زنان هستند، مردانه است و خوبیت ندارد جلوی زن و بچه گفته شود، چشم و گوششان باز می شود. بر عکس بارها دیده ایم که زنان در خشونت کلامی علیه بستگان خود مخصوصا پدر واکنش نشان می دهند. معمولا با گفتن اینکه به پدرم چی کار داری ؟ یا هر چی می خواهی بگی به خودم بگو از طرف مشاجره ( معمولا شوهر) می خواهند از ناسزا به فردی که حضور ندارد، خودداری کند
خانم بیا بالا: هر کسی به خودش اجازه می دهد به ما توهین کند. اگر بخواهیم دو دقیقه منتظر تاکسی یا یک دوست بیاستیم ، چند تایی پراید و پژو و سمند و ... با راننده های پیر و جوان نیش ترمز می زنند که خانم بیا بالا. این مهم نیست که شما از نظر ظاهر در چه وضعیتی باشید با اینکه اصولا لباس شما یا به اصطلاح سر و وضعتان به اراده خودتان بستگی دارد و این جمله تکراری که خانم ها درست لباس بپوشند هیج کسی مزاحم شان نمی شود به هیچ وجه خشونت و توهین علیه زنان را توجیه نمی کند حالا چه برسد به این استدلال بی پایه که اگر محله جمشید جمع نمی شد مردان در خیابان دنبال روسپی نمی گشتند و زنان را با یک چشم نمی دیدند. گفتنی است که در ادبیات مطالعات زنان ترمی وجود دارد تحت عنوان غیر خوشامد گویی . این شاخص کاملا کیفی است. برای توضیح بیشتر اخیرا در یکی از دادگاههای اروپایی پرونده ای مطرح بود ناظر بر دختر جوانی که با لباس کاملا نامناسب ( در استاندارد اروپایی) به یکی از کلوپ های شبانه زیر زمینی و غیر قانونی که به ناامنی و حضور افراد ناباب شهرت داشته، رفته و مورد تجاوز قرار گرفته بود. دادگاه به نفع دختر حکم داد با این استدلال که حتی اگر دختر هم می خواسته با کسی رابطه داشته باشد ، هیچ خوشامدی به فرد متجاوز از طرف وی داده نشده است. حالا فکر کنید در ایران اسلامی به مادر بزرگ ها هم با چادر مشکی و گامهایی که در اتر کهنسالی نامنظم برداشته می شود تعرض می شود که خانم بیا بالا. اخیرا فکر می کردم که اگر در یک اقدام دسته جمعی سازمانهای زنان ، شماره ماشین های مزاحم ضبط و در یک شکایت دسته جمعی رانندگان مورد تعقیب فرار بگبرند دیگران چه درسی خواهند آموخت
حق انتخاب لباس: دوست فلسطینی ام فیدا محجبه است سفت و سخت اما فکر کنم تو دانشگاه از هم کلاسی های ایتالیایی و فرانسوی هم خوش تیپ تر باشد. همیشه کمر بندهای خوشگلی به کمرش دارد و روسری اش را از پشت می بندد. فیدا معتقد است که حجاب نباید برای زن مسلمان محدودیت بیاورد و مانع لذت بردن وی از زندگی شود. فیدا لباس شنای کاملا پوشیده ای دارد که موقع شنا در استخر می پوشد. تعجب نکنید . در اسکندریه مصر تعداد زیادی زن مسلمان را دیدم که مایوهای اسلامی داشتند. منظور من از شواهد بالا این نیست که از فردا استخرها مختلط شود و زنان با مایوی اسلامی به شنا بروند. منظور من این است که ما در ایران حق انتخاب لباس و حق انتخاب رنگ را برای زن مسلمان ایرانی محدود کردیم. حتی اگر به حجاب اجباری معتقد باشیم باید بگوییم که از حد آن هم جلوتر رفتیم. یک نگاهی به لباس زنان مسلمان در کشورهای دیگر اسلامی بکنید. زنان مالزیایی با رنگهای شاد، دختران مصری با شلوار جین و شالهای رنگی . همین مقنعه که در مدارس، دانشگاهها و ادارات اجباری است معلوم نیست چه مبنایی دارد. مثلا با روسری صورتی رنگ نمی شود حجاب داشت. (چقدر خوشحال شدم وقتی الهه کولایی تو مجلس روسری به سر می گذاشت). از طرف دیگر این مساله ما با رنگها ...یادمان نرفته است روزهایی که همه چیز سیاه بود. البته الان هم زنی که می خواهد سری تو سرها دربیاورد مجبور به پوشیدن لباس رسمی و سنگین یعنی همان رنگ مشکی یا یک کم ملایمترش قهوه ای و سرمه ای است. گفتیم زن در خانه برای شوهرش آریش کند هم لذت دنیا را می برد هم عقبی اما در کوچه و خیابان باید به هیات سیاه و گشادی پوشیده شود که نه تنها مرد با دیدن او تحریک نشود بلکه کمی هم چندشش شود. حق انتخاب رنگ و لباس را برای زن مسلمان در جهت حفظ بیشتر عقبی مرد ( که با هرچیزی حتی شنیدن صدای کفش پاشنه بلند زن تحریک می شود) از او گرفتیم. خواهش می کنم نگویید الان که در خیابانها ماشاءالله وضع یک جور دیگری است و هر کسی هر چه می خواهد می پوشد. اولا که تفاوت است بین پوشش دختر دبیرستانی در خیابان و خانم مدیر و کارمند در محل کار و .. بعد هم این شکل لباس دختران جوان ایرانی که نه اسلامی است نه ایرانی است شاهد این مدعاست که هر وقت هر چیزی اجباری و زوری شد نتیجه ای دیگری خواهد داشت. راستی الان یاد روزی افتادم که درمیدان تجریش پلیس زن نیروی انتظامی به من هشدار داد که عینک آفتابی ام را از روی سرم بردارم. آن روز از یک جلسه دولتی برمی گشتم و حجابم در استاندارد حکومتی - ایرانی واقعا حجاب بود. وقتی از افسر مربوطه پرسیدم عینک روی روسری به کجای قوانین برمی خورد هشدار داد که می تواند توضیح بیشتر را در بازداشتگاه بدهد و چون من خیلی خسته تر از خوابیدن در بازداشتگاه بودم، گفتم قربان شما و عینک را در جیبم گذاشتم