Monday, February 21, 2005

خشونت های خیابانی علیه زنان

فبلا اجازه خواسته بودم که بعضی چیزها رو به زبان فارسی بنویسم مخصوصا اون چیزهایی که دوست ندارم غیر ایرونی ها بفهمند. فکر کنم به اندازه کافی ما برای اونها غریبه و اون دیگری هستیم. بنابراین دلیلی نداره که این فاصله رو بیشتر کنیم. علاوه بر این درسته که تو ایران، روزی صد بار روی منبر می ریم که هزار درد درمون نشده داریم اما تو خارج از کشور اینقدر این فرنگی ها حتی مشکلاتی رو که نداریم به ما نسبت می دن که اراده خود آگاهی برای دفاع از ایرونی بودن شکل می گیره
بگذریم . چند روز پیش با دو دختر لهستانی مارتا و آگاتا که در دانشگاه ورشو زبان فارسی می خونن و شش ماهی در ایران زندگی کردن، رفتیم برای دیدن فیلم ساعت پنج عصر سمیرا مخلباف. بعد از فیلم تو یک کافه قدیمی از خاطرات اونها در مورد ایران صحبت کردیم. اولش از خاطراتی گفتند که من حسابی کیف کردم تا اینکه مارتا گفت بعد از ایران، تو خیابون ناخود آگاه ترس برش می داره اگه یه مرد پشت سرش باشه . وقتی پرسیدم چرا ؟ هر دوشون گفتن تقریبا هر هفته مورد لطف رجال از باب دست زدن قرار می گرفتن مخصوصا تو بازار و ... آگاتا می گفت در یکی از مراکز استانها، وقتی خواستن دویست متر اونورتراز هتل برن تقریبا ینچ ، شش دست مختلف اونها رو لمس کرده . به یک خواربار فروشی پناه بردن و صاحب مغازه از گریه و عصانیت اونها به موضوع پی برده ، با کلی خجالت مثل بادی گارد دختر خانم ها رو تا هتل همراهی کرده
این خاطره کافی بود تا یاد بچگی خودم بیافتم. وقتی به بازار می رفتیم مادرم می گفت کنار من راه برو و با چادرش مواظبم بود. یاد دوستام افتادم که تو مینی بوس همیشه یه سوزن داشتن تا اگه یکی خاست به اونها تعرضی کنه یه جوری تلافی کنن. یادمه اونها بر این باور بودن تنها راه حل پیشگیری این سنت حفاظت فیزیکی بیشتر از طریق صبر کردن برای نشستن در یک جای زنانه است. یادمه تو زمان دانشجویی همیشه دنبال یک صندلی یک نفره می گشتم و از احتمال نشستن کنار مردی که نه به من، نه به خودش احترام می ذاشت، اکراه داشتم. مطمئنم این خاطرات واسه خیلی از زنهای ایرونی آشناست. فکر کنم اگه از زنهای ایرونی بپرسند تا به حال چند بار تو تاکسی یا وسیله نقلیه عمومی مورد تعرض مردی قرار گرفتین که به عمد خواسته به طریق احمقانه ای برای لذت خودش از تن شما استفاده کنه، پاسخ اونها حتی واسه خودمون خجالت آور باشه. خود من بیشتر وقتها بعد از سوار شدن تو تاکسی انقباض عضلات می گرفتم. اینقدر که خودم رو مچاله می کردم تا به همسایه متجاوزم اجازه سوء استفاده ندم. (خنده داره... حتی تو اروپا که می تونم بگم یک چنین شکلی از خشونت علیه زنان مسخره است من نا خود آگاه ترجیح می دم روی صندلی یک نفره اتوبوس بشینم.) اما اجازه بدید یک کم راجع به واکنش زنان ایرونی علیه این شکل از خشونت حرف بزنیم.اینجا لازمه که دو نکته روشن بشه . اول اینکه منظور از دست زدن حرکتی کاملا ارادی از طرف مرد برای لذت بردن خودشه است. مسلمه که در اتوبوس و مینی بوس یا تاکسی به علت فضای محدود موارد بسیاری پیش می آید که به هیچ وجه منظور این یادداشت نیست. دوم اینکه این گفتار اصلا از باب شرعی، سنتی یا اخلاقی به این مساله نگاه نمی کنه. بلکه منظور اینه که چطور رفتار معمول دست زدن خشونت علیه زنان ایرانی است که به علت هزار خشونت نهادینه شده دیگر علیه اونها حتی از جانب زنان بی پاسخ مونده. بهر حال اجازه بدبد به عنوان مثال فرض کنیم که تن یک زن بدون اجازه اون تو یک وسیله نقلیه عمومی مثل تاکسی توسط سرنشین مرد با عمد و آگاهی به منظور لذت یک جانبه مرد لمس می شه . از اونجا که تعریف جامعه سنتی ما از نجابت یعنی سکوت و تو سری خوردن، واکنش زن ایرونی به چنین تعرضی در قالب این فرض ها خلاصه می شه: یبیشتر مچاله شدن تا ایستگاه مورد نظر و نگاه کردن با اخم به بیرون ، نگاه کردن با اخم به متجاوز، زودتر از ایستگاه مورد نظر پیاده شدن و در تاکسی روبا عصابنیت محکم کوبیدن و زیر لب زمزمه کردن مردک احمق بی شعور، تذکر زیر لب به متجاوز که آقا لطفا درست بنشینید، دسته کمی از زنها با صدای بلند به متجاوز تذکر میدن که خودشو جمع کنه ، تقریبا هیچ زنی از این خشونت علیه خودش شکایت نمی کنه . چرا ؟ واسه اینکه اولا زنان نازنین ایرونی این مساله رو به عنوان یک اتفاق ساده ناشی از بی فرهنگی بعضی ها می دونن، دوما این که اصولا جامعه و سیستم قضایی کشور این پدیده رو به عنوان خشونت علیه زنان تو قالب جرم نمی دونه. تازه اگه بشه در قالب مزاحمت مطرحش کرد اثبات و پیگیری اش خیلی سخته. فکر کنین یک زن چطور می تونه یقه متجاوز رو بگیره و آیا راننده و بقیه سرنشینها اونو حمایت می کنن ؟ احتمالا راننده می گه خانم برین بیرون ، هر کاری می خواین بکنین . بقیه هم در حالی که تو دلشون غر می زنن که زنیکه بی حیا... ازش می خوان متجاوز بیچاره رو که نادونی کرده ، جوونی کرده ببخشه. اگه یه کم به این تصور شاخ و برگ بیشتری بدیم و سر از کلانتری در بیاریم، می دونیم که احتمالا سرکاران محترم در حالی که دارن از شنیدن چنین شکایتی شاخ در می آرن به هم می گن که زنیکه بیکاره و اما تو دادگاه قاضی خسته از پرونده های واقعا جدی فکر می کنه که حتما این زن دنبال جلوه توجه بیشتراز جامعه است ، حتما یا ترشیده است یا با شوهرش مشکل داره

2 Comments:

At Tuesday, March 01, 2005, Anonymous Anonymous said...

بیا ای شیخ واز خمخانه ما شرابی خور که در کوثر نباشد.
از خواندن مطالب شما رضایت ندارم البته من مطالب فارسی را خواندم . فکر می کنم بهتر است نگاهی نو به موضوعات کهنه داشته باشیم
من هم سایتی در اینترنت دارم و خوشخال خواهم شد که پذیرای شما باشم.
آدرس من این است:
www.alializadeh.com
به امید دیدار

 
At Saturday, March 05, 2005, Anonymous Anonymous said...

سلام من یک دانشجوی 19 ساله هستم.شاید البته شاید که نه مطمئنا نمی تونم به خوبی شما بنویسم.ولی می خوام بگم که حرفهای شما حرف دل همه زنهای ارانی است.می دونید به نظر من بدتر از همه اینه که در این مواقع زنها خودشون رو به مردها می سبارند و اینجوری احساس امنیت می کنند.و این هم که از همه بدتره.احساس ضعف و ترس همیشه با ین زن ارانی هست ولی در کنار یه مرد همه چیز خوبه.خنده دار نیست.!!!

 

Post a Comment

<< Home