Friday, June 27, 2008

خیلی ها از من می پر سند راجع به آمدن به کشورهای خارجی برای درس خواندن ... از دانشجویانی که در کلاسم بودند تا اساتید حقوق که به دنبال فرصت تحقیقی هستند. به نطرم اگر کسی می خواهد در خارج از کشور درس بخواند مهم است که زبان انگلیسی بداند. حداقل نمره معقولی از امتحان بین المللی زبان بیاورد. مهم است که از دانشگاهی پذیرش بگیرید که اعتبار مناسبی داشته باشد یعنی اگر در لیست صد دانشگاه دنیا نیست حداقل در لیست هزار دانشگاه برتر دنیا باشد. متاسفم بگویم دانشگاه های کشورمان مانند دانشگاه تهران که جوانان مملکت برای ورود به آن آرامش ندارند در اکثر جداول امتیاز بندی حتی در لیست هزار دانشگاه برتر دنیا هم نیست. با اینکه دانشگاه تهران دومین دانشگاه برتر خاورمیانه است. تامین مالی مساله مهمی است. بورسیه از دانشگاه یا سازمان دیگری برای تامین مخارج تحصیل بسیار اهمیت دارد. بعد هم آماده شدن برای درس خواندن و یا بهتر بگویم تمرکز بر درس و تحقیق. به نظر من سیستم آموزشی ما در ایران خلاقیت دانشجویان را می کشد و به شدت هم اساتید و دانشجویان را تنبل می کند. خلاصه اینکه درس و تحقیق در دانشگاهی آبرومند در خارج از کشور آسان نیست و تعهد و تلاش بسیار می خواهد

Tuesday, June 17, 2008

خنده وهم

تصویر بی انتهای سبزی
که به وسعت ذهن است
در ادراک من دوره می شود


نیمکت تنهایی
که در تضاد رنگ خویش سوگوار است
حجم خسته مرا در خود فرو می بلعد

دست هایم هوا را می تکاند
مشت می کند و در خستگی مفرط رها می کند

چه حجمی
فرو مانده در خرابه مرموزی که تداعی خویش است

منِ از نگاه غریبه همنامان
به سردی رخوت پناه می برم
من تنهایی را می بلعم
اما تنهایی ،هم خانه من، ایثار را نمی فهمد
و مرا در پایانی زرد
خوراک پست عنکبوت های وهم می کند

وهم می خندد
من می ترسم

Sunday, June 15, 2008

سوسن دیهیم

چند سالی بیشتر نیست که با موسیقی سوسن دیهیم آشنا شدم اما به غیر از چند تا از قطعاتش که از این و اون ور کپی کرده بودم آلبومی از او نداشتم تا اینکه اخیرا دوست خوبم منیر این سایت را معرفی کرد که می نوانید آن لاین به موسیقی او گوش کنید. زیبایی ادبیات فارسی و عرفان در موسیقی این زن فریاد می زند

Thursday, June 12, 2008

جسارتا

ما نه سر پیازیم و نه به خدا با ته آن کاری داریم اما فقط به عنوان یک موجود دو دست و دو پایی که به تصادف انسان نامیده شده است جسارتا از شما براداران غیوری که غیرت تان ما را می ترساند می پرسیم جمع شدن زنان آن هم پشت در بسته به کجای ارزش های شما بر می خورد که به همش زدید. بنده شخصا دلم بیشتر از آن زنان به حال شما می سوزد که الان اسم تان رفته در ستون بد خبرهای دنیا... جسارتا چرا برگ برنده تان را پاره می کنید... به حساب فضولی ما هم اگر می خواهید بگذارید اما می توانستید خیلی شیک کناری بایستید و تماشا کنید. باور کنید در آن صورت هم حال شما بهتر بود و هم آن زنان بیکار ... بی شوهر... زشت

Tuesday, June 03, 2008

شرح حال

خواندن شرح حال صادق هدایت به روایت خودش عجب حالی از من گرفت. اینکه ما آدم ها فکر می کنیم واقعا کسی هستیم. به دو تا مدرک و چهار تا جایزه و یکی و نصفی آدم مهمی که ما را می شناسند دلمان گرم می شود
من همان قدر از شرح حال خودم رم می کنم که در مقابل تبليغات امريکايی مآبانه. آيا دانستن تاريخ تولدم به درد چه کسی می خورد؟ اگر برای استخراج زايچه ام است، اين مطلب فقط بايد طرف توجه خودم باشد گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجمين مشورت کرده ام اما پيش بينی آن ها هيچ وقت حقيقت نداشته. اگر برای علاقه ی خوانندگانست بايد اول مراجعه به آراء عمومی آن ها کرد چون اگر خودم پيش دستی بکنم مثل اين است که برای جزييات احمقانه ی زندگيم قدر و قيمتی قايل شده باشم به علاوه خيلی از جزييات است که هميشه انسان سعی می کند از دريچه ی چشم ديگران خودش را قضاوت بکند و ازين جهت مراجعه به عقيده ی خود آن ها مناسب تر خواهد بود مثلا اندازه ی اندامم را خياطی که برايم لباس دوخته بهتر می داند و پينه دوز سر گذر هم بهتر می داند که کفش من از کدام طرف ساييده می شود. اين توضيحات هميشه مرا به ياد بازار چارپايان می اندازد که يابوی پيری را در معرض فروش می گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزيياتی از سن و خصايل و عيوبش نقل می کنند.از اين گذشته شرح حال من هيچ نکته ی برجسته ای در بر ندارد نه پيش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده ام بلکه بر عکس هميشه با عدم موفقيت رو به رو شده ام. در اداراتی که کار کرده ام هميشه عضو مبهم و گمنامی بوده ام و روسايم از من دل خونی داشته اند به طوری که هر وقت استعفا داده ام با شادی هذيان آوری پذيرفته شده است روی هم رفته موجود وازده ی بی مصرفی قضاوت محيط درباره ی من می باشد و شايد هم حقيقت در همين باشد