Tuesday, June 03, 2008

شرح حال

خواندن شرح حال صادق هدایت به روایت خودش عجب حالی از من گرفت. اینکه ما آدم ها فکر می کنیم واقعا کسی هستیم. به دو تا مدرک و چهار تا جایزه و یکی و نصفی آدم مهمی که ما را می شناسند دلمان گرم می شود
من همان قدر از شرح حال خودم رم می کنم که در مقابل تبليغات امريکايی مآبانه. آيا دانستن تاريخ تولدم به درد چه کسی می خورد؟ اگر برای استخراج زايچه ام است، اين مطلب فقط بايد طرف توجه خودم باشد گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجمين مشورت کرده ام اما پيش بينی آن ها هيچ وقت حقيقت نداشته. اگر برای علاقه ی خوانندگانست بايد اول مراجعه به آراء عمومی آن ها کرد چون اگر خودم پيش دستی بکنم مثل اين است که برای جزييات احمقانه ی زندگيم قدر و قيمتی قايل شده باشم به علاوه خيلی از جزييات است که هميشه انسان سعی می کند از دريچه ی چشم ديگران خودش را قضاوت بکند و ازين جهت مراجعه به عقيده ی خود آن ها مناسب تر خواهد بود مثلا اندازه ی اندامم را خياطی که برايم لباس دوخته بهتر می داند و پينه دوز سر گذر هم بهتر می داند که کفش من از کدام طرف ساييده می شود. اين توضيحات هميشه مرا به ياد بازار چارپايان می اندازد که يابوی پيری را در معرض فروش می گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزيياتی از سن و خصايل و عيوبش نقل می کنند.از اين گذشته شرح حال من هيچ نکته ی برجسته ای در بر ندارد نه پيش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده ام بلکه بر عکس هميشه با عدم موفقيت رو به رو شده ام. در اداراتی که کار کرده ام هميشه عضو مبهم و گمنامی بوده ام و روسايم از من دل خونی داشته اند به طوری که هر وقت استعفا داده ام با شادی هذيان آوری پذيرفته شده است روی هم رفته موجود وازده ی بی مصرفی قضاوت محيط درباره ی من می باشد و شايد هم حقيقت در همين باشد

3 Comments:

At Thursday, June 05, 2008, Anonymous Anonymous said...

I'm wondering ever he wrote something for someone else rather than himself. Maybe that's his great mystery.

 
At Thursday, June 05, 2008, Anonymous Anonymous said...

اگه من بخوام از همسنهای خودم بگم که دیگه هیچی .. ماها با تعداد نگاههایی که در طول روز بهمون میشه خودمونو می سنجیم..الان که گفتی می بینم که چقدر عجیب و البته مسخرس

 
At Sunday, June 08, 2008, Anonymous Anonymous said...

خانم دکتر سلام
دیروز شنبه در حواشی جلسه شاخه جوانان جبهه مشارکت بحثی در مورد بعضی فعالان وبلاگی کردم و نامهایی را هم بیان کردم از ارغنده پور خودمون تا معماریان و ابطحی(احسان). و ناخداگاه نامی هم از شما بردم! و آماده بودم تا همه بپرسند کی؟ و من هم بگویم اطلاعاتی بیشتر ازو ندارم! اما دیدم بعضی ها از در تایید حرف های من از شما گفتند و نام هایی را هم ردیف شما کردند از مسیح علی نژاد شجاع و خوش قلم گرفته تا فرید مدرسی و فریده غاءب و تازه فهمیدم این نادیده آشنای ما و این بانوی خوش قلم خیلی خیلی هم اون طرفی نیست. و ای کاش به جای "شرح حال" های "هدایتی" ... . راستی تو این شرایطی که همه ما تو داخل داریم زمینه ای فراهم می کنیم تا بلکم با اومدن دوباره محمد خاتمی یه چیزایی عوض بشه باور کنید بازم حیفم اومد تااز پتانسیل شما در بحثهامون استفاده نشه. از این جهت هم از دوستان خواستم از کانالی که برای شما هم سخت نباشه باهاتون ارتباط برقرلر کنند و هم از شما خواهش می کنم به ما کمک کنید راستی آدرس وبلاگ جوانان مشارکت رو واستون می ذارم ممنونتون میشم اگه یه سری به ما بزنید
www.tehran-javanan.blogfa.com/
رحیمی
نیمه شب 19 خرداد - تهران

 

Post a Comment

<< Home