افسانه
نه! این افسانه
ضربان قلب های مریض نیست
حقیقتی دارد،اندازه فریبندگی شکوه
گذشته ای دارد، اندازه تاریخ فقر
دیباچه اش شاید قبل از من و تو نگاشته شده باشد
به خونِ نیاز، باور گرسنگی ، عشق به آرزو
به خونِ نیاز، باور گرسنگی ، عشق به آرزو
با حسِ هنوز غریبه گی ، آن سان که سیاهی زاغکی
در جلوه نمایی رنگریزه های بدیع طاووسی به حقارت می نشیند
در جلوه نمایی رنگریزه های بدیع طاووسی به حقارت می نشیند
نه! این افسانه
هق هقِ کودک ایمان نیست
آن جا که در طبقِ ریا،هزار پیشکشی دل آزار،هزاران کرورِ ذلت بار
در معبد خدایان باطل شان،از سر معامله با بازوان سپید زنی
آن سوی مرز اخلاص ، تهٍ گودال سقوط طاق زده می شود
در معبد خدایان باطل شان،از سر معامله با بازوان سپید زنی
آن سوی مرز اخلاص ، تهٍ گودال سقوط طاق زده می شود
نه! این افسانه، افسانه نیست
شاید سرگذشت چند همنامی باشد
که هنوز حروف اسمشان را به حراج نگذاشته اند0
که باور ابراهیم را
درنام شان تصور ذهن های مریض نپنداشتند
که هنوز حروف اسمشان را به حراج نگذاشته اند0
که باور ابراهیم را
درنام شان تصور ذهن های مریض نپنداشتند