ماندن یا رفتن؟ مساله این است
بعضی وقت ها که کار کردن در کشوری که دوستش دارم خیلی سخت می شود، وقتی آدم هایی که رویشان حساب می کنی برای نام و شهرت با هم می جنگند، وقتی خشونت و توهین و برچسب زنی ابزار اصلی کسب هویت می شود، وقتی روشنفکری به معنی تعداد ایسم هایی است که آدم ها حفظ کرده اند، وقتی مجبور هستی حتما دکتری بگیری تا بیشتر آدم حسابت کنند، وقتی حسرت لحظه ای تمرین کودکی به دلت می ماند اما از ترس آبرویی که بر باد می دهی باید ماسک آدم جدی حسابی را به صورت بزنی، وقتی زنی را جلوی صورتت برای بد حجابی می زنند و تو که اسمت فعال حقوق بشری است حتی جرات نمی کنی نزدیک شوی چون تهدیدت می کنند که اگر بایستی باید به بازداشتگاه بروی، وقتی احساس امنیت به مهمترین نیازی تبدیل می شود که به آن احتیاج داری ...مهمترین سئوال این می شود که چرا نسلی مثل من که فرصت رفتن را دارند ترجیح می دهند در جایی بمانند که جوانی اشان را با دردهایی می آمیزد که مثل زخم کهنه تا همیشه با آنها باقی می ماند
8 Comments:
سلام دوست خوب؛ مونا جان وبلاگ خوبت را به من معرفي كرد و كلي لذت بردم؛ از اينكه وبلاگ متنوعي داري مرسي...نظر كوچولويي داشتم در مورد نوشته اخيرت بدهم ؛ دكتر صدرياي عزيز چند سال قبل صحبتي گفتند كه خيلي به دلم نشست ؛ او مي گفت بايد آن را فرهنگ دروني كنيم كه عليرغم تمام مشكلاتي كه در جامعه داريم؛ بياييم و بخود بگوييم كه حالا با وجود اينهمه موانع چگونه مي تواينم براي جامعه خود كاري كينم! كشورهاي پيشرفته با تمام امكاناتي كه دارند پله هاي ترفي را طي مي كنند؛ اما كشورهاي جهان سوم انسانهايي را در خود پرورانده كه عليرغم تمام مشكلات باز هم ايستاده اند و عشق به وطن آنها را استوار نگه داشته است...بايد تجربه كرد و ادامه داد...روز و شبتون خوش
Either way, you would have regretted it. So, just do as you please.
سلام خانم مارانلو
در این نوع مواقع رفتن راحتترین گزینه است.ولی به قول بزرگی کوتاه ترین راه بهترین راه نیست.ارزش کار شما به موندن واستقامت کردنه.خیلی ها به امید موندن افرادی مثل شما توی این مملکت نفس می کشن و چشم به شما دوختند. پس امیدشون رو ناامید نکنید
sayedali1364@yahoo.com
چه تامل برانگيز كه تا نواي غمناكي به گوشمان ميرسد از رفتن حرف مي زنيم تا بگوييم و نشان دهيم كه مي توانيم برويم و ماندمان منتي است بر مردمي كه عوامش را به ديده تحقير مي نگريم و نخبگانش را ناتواناني كه تاب مقاومت نه از دست داده كه هرگز نداشته اند. بي خبر از آنكه از دل عوام به ظهور رسيده ايم و اگر از روشنفكران به حساب مي آييم وظيفه ماندن، آگاهانيدن و زدودن زجز ايراني بودن از تمام هموطنانمان را برعهده داريم
Salam be hame
ba arze mazerat ke Farsı ro ınjoorı mınevısam , be fonte Farsi dastresı nadaram
mamnon az comment e doste Mona va Sasan, mamnon az kalamate delgharm konandehye aghaye Mırbagherı
Raje be coment e sevom, ke aslan dostane nıst majboor hastam az khodam defa konam, dar vaghet hıchvaght khodam ro roshanfekr nadonestam, be ghole shoma doste azız, kası az avam hastam ke baraye keshvaram talash kardeham, ın etefaghan aslan mentaı nıst balke dar vaghe hame chız dar an keshvar barayam mana kardeh ast...ama dorogh chera hameshı az kalamatı talkhee mesle comment shoma vaheme dashteam choon dalıle ın namehrabanı ro nemıfahmam
من فکر نمی کنم تصمیمات شخصی ایرانیان هیچ عصری به اندازه عصر ما حسی از گناه برجا نگذاشته باشه. من هم خیلی به این موضوع فکر کردم ولی بعد به این نتیجه رسیدم که من فقط یه عمر دارم و بعد از سوخته شدن سه دهه اش، این حق منه که از نصفه باقیمونده اش لذت ببرم. هم تصمیم گرفتم بجای اینکه منجی جامعه ام باشم، اول منجی خودم باشم. واقعا اگه خیرخواه کشورم باشم، می تونم از راه دور هم کمک کنم.
vaghan chera sahar?moondan baraye chiee???to ke mitooni beri vase chi hastiii?shere afasanat ham aaali boood:)merci
va inke sahar joon mn ba nazare haji kheili movafegham!dastan ,gheseye hamoon keshishie ke fahmide bood age fagah khodesh o misakht,hame chi hal boood!hame chii...!(man maryam az bache hahye kanoone ejtemaee javanane marhoom hastam);)!rasti age yadet bashe ye pooya nami bood ke ravanshenasi mikhooond!az bache haye kanoon!dige taghriban dctor shode bood!!amam chand hafte pish khabare fotesh ro shenidam!!mibinii che roozegarie:(((.......sorry in khabar ro dadam!
Post a Comment
<< Home