Wednesday, January 11, 2006

تعادل روحی

شبی که تهران برفی بود، در یکی از رستورانهای شهر، من و دوستانم قصه های همیشگی را با هم تقسیم می کردیم تا اینکه مینا رو به من کرد و گفت که جناب آقای خواستگارش به هیچ وجه حاضر نیست حق طلاق به او بدهد. چند هفته پیش از من به جبر اینکه حقوق می دانم در مورد حق طلاق پرسیده بود و مفصل توضیح داده بودم که به موجب قانون مدنی ایران مرد هر وقت بخواهد می تواند زن خود را طلاق دهد و تنها راه حل پیش بینی حق مساوی برای زن حق طلاق است که زن می تواند به عنوان شرط ضمن عقد از مرد بخواهد. البته به او اطمینان دادم که حق طلاق به این معنا نیست که زن بتواند در دفتر ازدواج و طلاق خود را مطلقه کند بلکه باید به دادگاه مراجعه کند، دادگاه قطعا مرد را دعوت می کند و رویه قانونی خود را آنچنان که در مورد پرونده های طلاق است، طی می کند. به او گفتم که حق طلاق به معنای به رسمیت شناختن صلاحیت وی برای تصمیم گیری سرنوشت زندگی مشترک است. در آن شب برفی از او پرسیدم چرا جناب آقای خواستگارش که به تعبیر مینا از جمله جوانان تحصیلکرده و روشنفکر این مملکت به شمار می رود باید با دادن حق قانونی به همسر آینده اش مخالفت کند. آن هم زنی که نه ریالی مهریه طلب کرده است ، نه اصلا در فکر عروسی آنچنانی است ، نه جواهر دوست دارد،.... و قرار است پا به پای آقای عزیز قصه ما زندگی مشترک را بسازد. مینا با لبخندی که من هنوز معنای آن را درک نکردم، پاسخ داد : " گفته اگه سرش هم بره حق طلاق نمی ده چون زنها تعادل روحی ندارن" این جمله را بارها شنیده بودم حتی از خود زنها... زنهایی که هیچوقت به خود و همجنسانشان اعتماد نکرده اند. این جمله اکنون از زبان مردی باصطلاح روشنفکر به زنی گفته می شود که درصدد تاسیس حقوق و تکالیف مساوی با همسر آینده اش است . یادم است که مینا خندید و گفت خوب زنها مخصوصا زمانی که عادت ماهانه هستند تعادل روحی ندارند. دلم می خواست به مینا بگویم که اصلا چرا این آقا می خواهد با موجودی که تعادل روحی ندارد ازدواج کند. اما سکوت کردم چون متاسفانه مینا مثل هزاران دختر جوان ایرانی دیگر می پذیرد که مرد می تواند حق او را ندهد چون حتما از سر خیر خواهی می خواهد زندگی مشترک را با موجودی که تعادل روحی ندارد، حفظ کند. اجازه بدهید کوتاه از حق و تکلیف بنویسم. اینکه در برابر هر حقی لاجرم تکلیفی وجود دارد. صاحب تکلیف ملزم است حق و صاحب حق را پاس بدارد. به خاطر همین حق ادعا می شود و نه التماس. کوتاه سخن اینکه حق اصلا دادنی نیست.حق اعطایی نیست که مردها از سر منت به زنان اعطاء کنند. همه جای دنیا قوانین از حقوق افراد چه زن و چه مرد حمایت می کند. اصلا قوانین برای این به وجود آمده اند که حقوق و تکالیف در سطح افراد به دلیل روابط حاکم انکار یا تضییع نشود. در این مملکت متاسفانه برای بهره مندی از حقوق مسلم یا باید منت کشید یا به هزار راه نرفته متوسل شد . حالا فرق نمی کند که صاحب تکلیف مرد باشد در برابر زن، زن باشد در برابر شوهر، پدر و مادر باشند در برابر کودکان یا دولت باشد در برابر شهروندان

7 Comments:

At Thursday, January 12, 2006, Blogger Sahar Maranlou said...

I voted for your blog,

Good luck

 
At Monday, January 16, 2006, Anonymous Anonymous said...

سلام، من هم البته با شما و گلایه تان کلی موافقم اما غرض از مزاحمت اینکه من هم با فردی مردی در زندگیم مواجهم که البته هیچ مشکلی با گنجاندن حق طلاق در شروط ضمن عقد ندارد اما من در معدود درسهای حقوق خصوصی که پاس کرده ام می دانم که حق طلاق اساسا از آن مرد نیست که بتواند آنرا به کس دیگری هم واگذار کند بلکه از آن جامعه است یا به عبارت دیگر حق طلاق یک قانون امری است نه تکمیلی که اراده افراد در آن نقش داشته باشد(چنانکه مثلا در ارث دراد). لذا من مدتهاست دنبال فردی آشنا به این مسائل می گردم تا راهنماییم کند که چگونه می توانم از این حق را خیلی سفت و سخت داشته باشم و آیا قید حق طلاق زن در شروط ضمن عقد مشروعیت قانونی دارد و می شود بدان استناد کرد یا نه.

 
At Monday, January 16, 2006, Blogger Sahar Maranlou said...

سلام به شما

به نظرم سیاق عبارت ماده مربوط در قانون مدنی طلاق را حق مسلم مرد می داند به همین دلیل طلاق به اراده مرد واقع می شود و به آن ایقاع می گویند البته من سالهاست که در هیچ پرونده ای مربوط به طلاق مشورت حقوقی نداده ام و وکالت هم نمی کنم اما به خوبی می دانم قصه طلاق در ایران انتخاب بین بد و بدتر است چون تضمین قانونی برای دخالت اراده زن وجود ندارد مگر اینکه مرد این اذن را از قبل رسما به زن بدهد به همین دلیل تنها راه ممکن و قانونی که به شکل یک رویه قابل قبول درآمده است وکالت در حق طلاق برای زن است البته شخصا معتقدم که طلاق حق مسلم زن است و عنوان وکالت در طلاق باز زن را موجودی وابسته به اذن مرد نشان می دهد. بنابراین فکر کنم تنها راه برای شما هم همین گرفتن حق طلاق از مرد دلخواه تان به عنوان شرط ضمن عقد باشد. زندگی خوبی را برای شما آرزو می کنم

 
At Tuesday, January 17, 2006, Anonymous Anonymous said...

من موقعی که می خواستم اين شرط را بذارم خوانواده خودم جز مخالفین بودن، می گفتن پسر به این خوبی چرا می ترسی !!! خلاصه طرف قضیه مخالفتی نداشت . یعنی می خوام بگم چقدر این قضیه رو همه عجیب می دونن.

 
At Tuesday, January 17, 2006, Blogger Sahar Maranlou said...

همینطوره
وب لاگ شما رو دیدیم. خوب می نویسید.فکر کردم اگر سانسورهای زنانه رو نداشت چقدر بهتر می شد
با این وجود دوست داشتم وب لاگتون رو

 
At Tuesday, January 17, 2006, Anonymous Anonymous said...

salam
matlab ro khondam moteasefane oonghadr sharayete zanhaye irani gham angize ke adam bavaresh nemishe, hagh o hoghoogh = 0
vali aya dooste shoma chareyee dare joz taslim ? javab = No

:-)

 
At Tuesday, January 17, 2006, Blogger Sahar Maranlou said...

با شما موافق نیستم که را ه حل دوست من تسلیم است . همیشه راهی است برای دستیابی به حقوق مسلم. بعضی وقتها مبارزه، بعضی وقتها گفتگو تعامل ...اما همیشه راهی است و نباید تسلیم شد. ضمنا شما در وب لاگتون اصلا سانسور ندارید چیزی که همیشه به واسطه فرهنگ و قانون تشویق شده است

 

Post a Comment

<< Home