Saturday, April 15, 2006

من زمین آسمان اویم



دل من بسی تنگ است
در هوای او
که آسمانی سخاوتمند بود
برای زمین تشنه ام

بر من بارید
نه آن قطراتی که از دل خاکی ام
با دست قدرتمندش به بالا کشیده بود
بر من بارید
تمام بارانی که آسمان می تواند
در دل بزرگش برای زمین تشنه اش نگاه دارد


اکنون چه سبز باشم و چه زرد
چه زمینی خشک بی تپش و چه خاکی سرشار از حس رویش
آسمانی دارم که در دل من ریشه های سبز می کارد
حتی اگرهم نبارد
هوای بخشیدن را به من دارد
اشاره: این عکس را در پاییز سرد گرفتم. وقتی که چند برگ سبز در هوای آسمان بهار هنوز سبز مانده بودند

3 Comments:

At Saturday, April 15, 2006, Anonymous Anonymous said...

Dear Sahar,
It was one of the most beautiful poems you have ever written, full of high hopes, great expectations, endless borders, a piece of light blue sky. The sky I see is a sky without borders. The sky that we own—the sky of poetry.
Keep up good work.

 
At Sunday, April 16, 2006, Blogger Sahar Maranlou said...

Thanks for your soppurtive words, they are motivating me to start again my friendship with poetry.

 
At Wednesday, April 19, 2006, Anonymous Anonymous said...

سلام ...خوشحالم از آشنایی با بلاگ شما ...ما برای انتخاب بانوی نمونه هرمزگان فراخون داده ایم . و کم کم داریم به نتیجه می رسیم ... شاید برای شما که در این عرصه فعالیت می کنید و زمانی هم در هرمزگان بوده اید و از نزدیک با بانوان فعال اینجا آشنا شده اید& جالب باشد .

 

Post a Comment

<< Home