Monday, February 06, 2006

محرم و کارکردهای آن


دلم می خواهد در مورد ماه محرم و کارکردهای اجتماعی آن بنویسم. البته من جامعه شناس نیستم و آن چه بر کاغذ می آورم، احساس و تلقی انسانی است که عادت کرده ساده از کنار پدیده ها نگذرد


برای من ماه محرم خاطره حلیم دادن عمویم را در پایین شهر تهران زنده می کند. مادر بزرگم با بازیافتن اعتماد از دست داده اش مسئولیت نذری دادن را می پذیرفت. ما از کوچک و بزرگ ، زن و مرد در خانه مادر بزرگ جمع می شدیم. برای من که عزیز کرده او بودم بهترین لحظه وقتی بود که گوشتهای پخته گوسفند قربانی شده از استخوانها جدا می شد و مادر بزرگ عزیز لذیذترین گوشتهای روی استخوان را در خلوتی به من می داد. چه کیفی داشت. من و دخترهای فامیل دور هم جمع می شدیم و به همه چیز بیهوده می خندیدیم. البته با صدای دسته سینه زنی به بیرون می پریدیم تا دسته را تما شا کنیم . من سعی می کردم تا به پسرهای جوان نگاه نکنم ولی چون باصطلاح از بالای شهر آمده بودم و خیلی هم اصرار داشتم تا جنوب شهریها حتی از روی لباسم بفهمند بالا شهری هستم با حفظ غرور بورژوازی توجه آنان را جلب می کردم. شب که از نیمه می گذشت زنهای همسایه دسته دسته به خانه مادربزرگ می آمدند تا حلیم را هم بزنند و حاجتشان را از خدا بگیرند. باز مادر بزرگ با افتخاردست نوه خود را می گرفت تا به عنوان اولین نفر حلیم را هم بزند.من همیشه از آن روزها تا همین حالا آرزوهایم را گم می کردم. یک جوری هل می شدم.انگار که حلیم نذری هم زدن لحظه جادویی باشد و همه آرزوهایم باهم محقق شود به خاطر همین واقعا تمام آرزوهایم را مثل شاگردهای تنبل از خاطر می بردم. اما صبح روز عاشورا بدترین روز خدا بود. دسته جات قمه زنی در خیابان راه می افتادند در حالی که خونشان آسفالت را رنگین کرده بود. خواهر کوچکترم با صدای دسته قمه زنی گوشه ای می خزید و از ترس فریاد می زد. من در وسوسه نگاه کردن و گوشه ای کز کردن باقی می ماندم و به گزارشات زنده بچه های فامیل که دسته را تماشا می کردند، گوش می کردم.آنجا بود که سئوالات زیادی در ذهن من شکل می گرفت . خدایا این چه جهالتی است؟ چرا این مردم خونشان را به بیماران در بیمارستانها نمی دهند؟ از جان بچه هایشان چه می خواهند؟ مگر کودک دو ساله اشان انتخاب کرده است که به سبک آنان مسلمان باشد؟ دلم خیلی می گرفت و احساس می کردم خود امام حسین هم دارد برای جهل مردم گریه می کند.البته چند سالی است که قمه زنی ممنوع شده است ولی مردم هنوز در بعضی از مناطق و شهرها در صبح عاشورا قمه می زنند. برای من همیشه عزاداری های ماه محرم قابل توجه بوده است. همیشه فکر کرده ام که این همه انرژی ، این همه تلاش، این همه مرثیه و گریه برای درک تنهایی یک اسطوره مذهبی است یا مردم با توسل به این رویداد به دنبال چیزهای دیگری هستند که جامعه از آنها دریغ کرده است


دیروز در تاکسی راننده کاست عزاداری را گذاشته بود که فکر کردم نوع بدیعی ازموسیقی پاپ است.خواننده با تغییر صدا ، فریادهای کوتاه ، نفسهای ریتم دار و هیات عزاداران با کنترل هماهنگ سینه زدن و تکرار ترجیع بندها ترکیبی عجیبی از موسیقی ساخته بودند که شنونده را بیش از متاثر شدن دچار هیجان و تحرک می کرد. از راننده پرسیدم که آیا نوارکاست را می فروشد یا نه و راننده با غرور زیاد پاسخ داد : ای خانم دو ماه که سپردم برام از رو سی دی اینو بزنن، معلومه که نمی فروشمش ولی اگه بخواهی می توونی از بازار سیاه پیداش کنی. البته من خیلی تعجب نکردم. چند سال است که در دسته جات سینه زنی نت های ترانه های عاشقانه ترکی استانبولی ( ابراهیم تاتلیس ، کوچیک امراه و...) و تصنیف های قدیمی فارسی با تغییر مضمون به کربلا خوانده می شوند. چند سال است که امام حسین در اشعار نوحه سرایان صفاتی را یافته است که معمولا پسران جوان برای دوست دخترهایشان انتخاب می کنند عنوان مثال می توانیم به عبارات زیر اشاره کنیم متل دیوانه تم؛قربون چشمات ، فدای لبات و...از طرفی آلات موسیقی به کار گرفته شده در دسته جات به کیبورد و جاز هم آراسته شده اند. نگاهی به شرکت کنندگان در دسته جات سینه زنی نشان می دهد که اگر در گذشته ریش سفیدان و بزرگترها و به اصطلا ح افراد مومن محللات در دسته جات شرکت می کردند، امروز جوانانی پای همیشگی هیاتها هستند که به اندازه وسعشان سعی می کنند از مد و دختر بازی عقب نیافتاند. همینطور شکل تکایا روز به روز مدرن تر و مجلل تر می شود. کسی تعریف می کرد در غرب تهران تکیه ای را به شکل کافی شاپ دیده است که افراد می توانسته اند به دور میزها بنشینند و قهوه سفارش دهند. البته خدای نکرده من نمی خواهم به احساسات مذهبی گروهی که یادآوری کربلا ، عاشورا و امام حسین چشمانشان را پر آب می کند توهین کنم . بلکه منظور توجه به تغییرات واقعی است که در دنیای اطرافمان اتفاق می افتد اما به نظر می رسد عزارداری های ماه محرم به خصوص برای گروه اجتماعی جوانان کارکردهای تازه ای یافته است که در زیر به بعضی از آنها اشاره می شود. درجامعه ای که تشکیل اجتماعات با هزار اما و اگر روبروست و جمع شدن گروهی از مردم خصوصا جوانان می تواند نگران کننده باشد، محرم این فضا را ایجاد می کند که جوانان و گروههای دیگر اجتماعی بتوانند به راحتی دور هم جمع شوند.می دانیم که یکی از بحرانهای مورد تاکید در جوانان ایرانی بحران هویت است. با عبور از دلایل این بحران که در حوصله این یادداشت نیست ، عزاداری های محرم به جوانانی که معمولا بزرگترها برای نصیحت کردن و درمان کردن به آنها می نگرند فرصت می دهد تا بتوانند با سازو کارهای خودجوش و مشارکتی تواناییهای خود را دربرنامه ریزی، برپایی ، هدایت تکایا و هیاتهای عزاداری به منصه ظهور برسانند. از طرف دیگر به عکس انتظارات نهادینه شده در جامعه ما در حرکتی مثل عزاداری برای امام حسین بزرگترها دنباله رو جوانان می شوند و غیرت و همت آنان را ستایش می کنند. مدیریت احساسات و تخلیه هیجان یکی دیگر از کارکردهای مراسم های عزاداری هاست. سالهاست که در کشور سعی می شود به مسئولان قبولانده شود مردم و خصوصا جوانان به برنامه هایی برای مدیریت شادی احتیاج دارند. آنها حق دارند عشق بورزند، دور هم جمع شوند ،با صدای بلند فریاد بزنند، گریه کنند و در موسیقی شریک شوند.اما متاسفانه در کشور ما پاک کردن صورت مساله هنری است که خیلی از مسئولین دارای آن هستند. به خاطر همین بعد از مسابقات فوتبال نیروهای انتظامی با قوت به نظاره جوانان می نشینند تا با هم شادی نیافرینند. عزاداری های محرم به عکس فضای حاکم به جوانان این حق را می دهد تا در پاسی از شب هم بدون توجه به بایدها و نبایدها کنار هم باشند، طبل بزنند و بعد از عزاداری با ذکر خاطره ها و لطیفه ها واقعا دلی از عزا دربیاورند. رقابت پذیری یکی دیگر از کارکردهای امروز عزاداری های ماه محرم است. اینکه تکیه یا دسته کدام گروه باحال تر باشد و اینکه کدام یک پذیرای جمعیت بیشتری باشد و غذای کدام تکیه حسابی تر ... مواردی هستند که حس ضروری رقابت جویی و برتری یک جوان را تسلی می بخشد.بدعت گذاری از طریق شرکت در خلق موسیقی یا شکل تازه ای از عزاداری می تواند یکی دیگر از کارکردهای مراسم های عزاداری ماه محرم باشد. جامعه به جوانان این حق را می دهد که بتوانند با بلندگو و میکروفن موسیقی که می خواهند پخش کنند و مردم به نظاره آنها بنشینند

البته نکات مذکور فقط توجه ای کوتاه به ماه محرم و جوانان در کشور بود و مطمئن هستم شما هم با تامل در این امر می توانید سرفصلهای بیشتری به موارد بالا اضافه کنید. ناگفته نماند برای من عزاداری های ماه محرم نمونه ای از یک حرکت اجتماعی است که مکانیسم های مشارکتی آن به خوبی می تواند مورد الگو برادری در نهادهای دیگرمدنی باشد. اما آنچه اهمیت دارد اینکه کارکردی مثل فقرزدایی که می توانسته از طریق خرجی دادن(غذا دادن) مورد توجه قرار بگیرد به کارکرد ابراز خود یا خود دوستی تبدیل شده است. به نظر می رسد مردم به خوبی می توانند با دستکاری در نهادهای اجتماعی به دفاع از خود بپردازند. به خاطر همین وقتی راستگویی و درستکاری مایع دردسر می شود ، دروغ مصلحتی و زرنگی را می سازند و همینطور وقتی نمی توانند از طریق سایر نهادها به پاسخهای نیازهای خود برسند، عزاداری محرم را به مکانیسمی برای ارضای کوتاه مدت آنها مبدل می کنند

عکس از خودم است



1 Comments:

At Wednesday, September 20, 2006, Anonymous Anonymous said...

با درود
نوشته خوبیه و من تازه دیدمش. نهایتا محرم همانطور که گفتید برنامه "سره کار گذاشتنیست" با این گره که بار مذهبی هم داره. دوری جستن از چنین "داستانها" فکر میکنم که شروع جهتی مثبت تو زندگی باشه.

با مهر....جواد

 

Post a Comment

<< Home