Monday, March 14, 2005

نون والقلم و ما يسطرون


گفته ها و نوشته ها ي بسياري با سوگند عظيم كتاب خدا به قلم و آنجه مي نويسد آغاز شده است. انگار كه نويسنده بخواهد در سايه امن سوگند خدا علاوه بر تامين امنيت خويش ، اعتماد و اطمينان خوانندگان را به صحت آنچه مي نويسد، فرا خواند. قالب نوشته ها نيز يا إنشاء حسي و عقلي يك نويسنده است يا گزارش آن احساس و استدلال . به عبارتي در يك نوشته گاهي روح نويسنده آن چنان درآميخته و درگير مفاهيم است كه خواننده در مي يابد ، تفكر و تلقي نويسنده خالق اثر است ويا اين كه خواننده مي داند نويسنده نقشي جز گزارش كردن آنچه تلقي ديگران بوده ند اشته است.شايد به تعبيري بتوان نقش يك روزنامه نگار یا پژوهشگر را در گزارش صادقانه آنچه مي بيند ؛ مي شنود و مي خواند دانست . حال اگر نويسنده به خود بگويد كه فلان چيز را ننويس كه تكفير مي شوي يا به احساس بگويد كه فلان جا نرود مكروه است چون نقشي جز گزارش كردن ندارد نبايد و نمي تواند به اصلي جز انعكاس صادقانه بيانديشد.متاسفانه قضاياي اخير در کشور روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان پژوهشگران را با اين سئوال روبرو ساخته است كه اگر قرار باشد بازگويي نيز مطابق سلائق و علائقي باشد كه با معيارها و شاخصهاي علمي سازگار نيست چطور مي توان صفات استقلال ، انصاف و شفافيت را كه از جمله معيارها اخلاقي مهم است را عملي ساخت ؟ اگر پژوهشگران نيز به جاي آنچه واقعا وجود دارد ، تصويري كه بعضي ها مي خواهند را نمايش بدهند ، چطور مي توان براي رويارويي با شكاف ها ي عميقي كه در جامعه در حال گذارمان پديد آمده است سياست گذاري و برنامه ريزي كرد؟
اصولا آيا مي توان بدون داشتن تصويري شفاف از وضعيت موجود بدون نياز سنجي، بدون شناسايي چالشها براي دستيابي به چشم انداز روشني براي آينده برنامه ريزي كرد؟

0 Comments:

Post a Comment

<< Home