Thursday, August 18, 2005

من انسانم پس حق دارم

جوهره اصلى حقوق بشر پاسدارى از حيثيت انسانى است. هر انسانى فارغ از جنس، رنگ، نژاد،مذهب داراى حيثيت انسانى برابر با ديگر انسان ها است. برخوردارى از حيثيت و كرامت انسانز برابر، از اصول بنيادين حقوق بشر است كه در هيچ شرايطى تخصيص نمى خورد. بنابراين منشاء برخوردارى از حقوق برابر و يكسان حيثيت انسانى برابر و يكسان است نه تعلق به جنس، نژاد، مذهب و يا حتى خط مشى سياسى غالب. بحث قابل توجه در اينجا جايگاه حيثيت انسانى در دين اسلام است. به موجب آيه شريفه «و لقد كرمنا بنى الادم» خداوند كرامت انسانى يكسان به تمامى انسان ها عطا كرده است. آيه شريفه مذكور منطبق بر صفت عاليه عدل الهى است لذا بحث مربوط به تقوا كه معيار تخصيص و سنجش حيثيت انسانى در دين اسلام است، تامل و تفكر نوينى مى طلبد. (شخصاً معتقد هستم كه تقوا تعريفى موسع مى طلبد.) در اينجا بحث مربوط به جايگاه حيثيت انسانى در دين اسلام و ارتباط آن با تقوا در قالب اين مصاحبه با آيت الله صانعى كه به همت سازمان دفاع از قربانيان خشونت صورت گرفته، ارائه مى شود

خداوند متعال در سوره اسرأ مى فرمايد: ولقد كرمنا بنى آدم . آيا كرامتى كه خداوند به انسان عطا مى فرمايد ناشى از ذات و طبيعت انسان است يا به تعبير بعضى از صاحبنظران منشاء آن تعلق مشيت پروردگار است، چه اينكه اگر كرامت را ناشى از تعلق مشيت پروردگار بدانيم ، كرامت انسان مستلزم تكليف يعنى تسليم در برابر خداست . از اين رو مستند به آيه شريفه : ان اكرمكم عندالله اتقيكم، ملاك برترى انسان ها تقوا و پرهيزگارى تلقى مى شود. نظر جناب
عالى چيست ؟ آيا كرامت انسانى منشاءتقوا است يا تقوا كرامت را مى آفريند؟

كرامت انسانى كه عطيه و لطف الهى نسبت به انسان است (ولقد كرمنا بنى آدم )، (آيه ۷۰ سوره اسرأ) به طور قطع و صد درصد، انسان را گرامى داشتيم و كرامت و بزرگوارى را به او داديم كه از مظاهر آن اختيار و عقل و تسليم شدن در مقابل حق و عدل است و منشاء تقوا نگه دارى انسان از تخلف از عدل و پرهيز از ظلم است و آيه (ان اكرمكم عندالله ) مربوط به ارزش انسانى نزد خداوند است و اثر كرامت خدادادى در خلقت است و از هم جدا است در حقيقت آيه ولقد كرمنا مربوط به قرب به حق و به فعليت رسيدن آن كرامت بالقوه خدادادى است پس كرامت منشاء تقوا است


گوهر و ذات تقوا چيست ؟ اگر بگوييم تقوا حركت در چارچوب دين اسلام است پس مسيحيان چه ؟ آيا آنها داراى كرامت نيستند؟ و اگر تقوا را عمل به بايدها و نبايدهاى اديان آسمانى بدانيم ، پس كسانى كه معتقد به اين اديان نيستند مثل يك هندى كه بودايى است يا چينى كه به آئين كنفوسيوس معتقد است ، آيا داراى كرامت نيست ؟

گوهر و ذات تقوا حركت در چارچوب معروف و منكر و حق و عدل و باطل و ظلم عقلايى است يعنى انسان از هر آنچه كه وجدان انسانى اش و وجدان عقلا و انديشمندان آن را باطل و ظلم و مرتكبش را مستحق مذمت مى دانند فاصله گرفت و به آنچه كه آن را حق و عدل مى دانند و فاعلش را مستحق مدح و تمجيد مى دانند توجه كرد و عمل نمود، اين انسان متقى است و اين تقوا انسان ساز است و عامل سعادت فرد و جامعه است. آرى دامنه ظلم و عدل و امثال آنها در نظر الاهيون به تبع وحى و گفته پيامبرانشان توسعه پيدا مى كند و چون عقيده هر متفكر و فيلسوف و دانشمندى بر آن است كه حرام هاى خداوند براى فرد و جامعه قطعاً ضرر و مفسده دارد و ارتكابش ظلم است و تركش عدل و همين معنا در واجبات به اعتبار منافع و مصالح وجود دارد يعنى ترك واجب ظلم است، آرى بقيه انسان ها كه موحد نيستند، بى تقصير هستند چون اصولاً از مسائل توحيدى و دينى غافلند و از نظر عقلى و كتاب و سنت ، آنان در ارتكاب آنچه كه حرام است و ربطى به حقوق جامعه و مردم ندارد و فى حد نفسه در نظر آنها ظلم نيست گرچه مخالف با قوانين الهيه است اما موجب عذاب نبوده و عذاب نمودن خلاف عدل ذات بارى است چون بدون بلوغ حجت و دليل و با غفلت نمى توان مواخذه كرد و مواخذه با غفلت و قصور، خود ظلم است و همين معنا نسبت به ترك واجبات هم ثابت است


در ديدگاه قرآنى آنجا كه خداوند مى فرمايد: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعاوفوا» تفاوت در طبيعت و خلقت انسان ها به دليل اعتلاى كمال و شعور آدمى است . اين استدلال كه تفاوت در خلقت زن و مرد موجب تفاوت در حقوق و استعدادها است آيا برخلاف ديدگاه قرآنى مذكور و كرامت انسانى زنان نيست ؟! نظر شما در اين خصوص چيست ؟

ديدگاه وحى و قرآن كه با صراحت زن و مرد را مساوى دانسته بر نظريه اعتبارى و غير اصولى و غير برهانى ديگران مقدم است بلكه اصولاً قرآن و وحى آنقدر در حد بالا از تماميت و درست بودن و مطابق با واقع بودن است كه نبايد با نظريه هاى ديگر مقايسه شود و اصل مقايسه نادرست است چه رسد به موردش

اينكه مى گويند اگر تبعيض در حقوق برحسب تفاوت خلقت باشد؛ مثل آنچه در مورد زن و مرد است و شهيد مطهرى به آن اشاره دارد، اين تبعيض عين عدالت است ، آيا به نظر شما تبعيض هم مى تواند عادلانه باشد؟

از فرمايشات آن شهيد بزرگوار عالى قدر در رابطه با جملات نقل شده اطلاع كامل ندارم اما مسلم است كه به تبعيض در حقوق بين انسان ها با عدالت عادى چه رسد به عدل الهى منافات داشته و دارد و با هم نمى تواند سازگار باشداستاد، با عنايت بر اهميت كرامت انسانى تفاوت ديه زن و مرد با چه منطقى قابل استدلال است ؟

به نظر فكرى بنده تفاوتى نيست و پاسخ اين سئوال را بايد بزرگانى كه صاحب نظر در تفاوت هستند بفرمايند و بيان دارند

مهم ترين چارچوبى كه انسان ها تاكنون براى حفظ كرامت انسانى تدوين كرده اند، اعلاميه جهانى حقوق بشر است . در اسلام چگونه كرامت انسانى محفوظ مى ماند؟

با قرآن و سنت كه همراه با ضمانت اجرايى از درون انسان ها كه همان ايمان به وحى و وظيفه است و به نظر اينجانب در اسلام هيچ تبعيضى در حقوق اجتماعى بين انسان ها وجود نداشته و ندارد، نه رنگ و نژاد و نه جغرافيا و مكان و نه مذهب و مليت و نه مرد بودن و نه زن بودن و امثال آنها از امورى است كه تبعيض نسبت به آنها ظلم است

همانطور كه در اين مصاحبه تاكيد شده است انسان ها به ماهو انسان داراى حقوقى هستند كه غيرقابل تفكيك ، جدا ناپذير و ناگسستنى است. بنابراين گفت وگوى مذكور تاكيد دوباره بر اين مهم دارد كه هر تخصيصى به حيثيت انسانى برابر، در تضادى عميق با تعريف بنيادى حقوق بشر است كه در جهان امروز به صورت يك گفتمان قدرتمند داراى كاركردهاى سياسى، حقوقى، فرهنگى و اجتماعى است

Friday, August 12, 2005

عروسک

دیروز به عروسکی، از سر تنهایی، گفتم

من بوی آیینه را می فهمم
آیینه، خاطره صداقت را
در ذهن مشام من از خوابی که
به اندازه تاریخ زندگی توست بیدار می کند

عروسک خواست که بگوید دلت را نمی فهمم
اما ذهن عروسک با چشمهایش می فهمید و
چشمهای شیشه ای او در حراجی بهاره
بازیچه کودکان هوس شده بودند

امروز به جای ستاره باید عروسک بشماری
کودکان از عروسکها باید بترسند،
مبادا قلبهای آبی شان را به گوش بیاویزند