Tuesday, March 29, 2005

War to Peace

I would like to discuss about use of force by Security Council in this note. Please just recall last attack of US to Iraq and some debates about next attack of US to Iran in basis of this provision .

Although Article 2 section 4 of the United Nations Charter prohibits "the use of force" among nations, UN Charter became the first treaty to authorize and establish for the imposition of economic or military sanctions. The charter recognizes use of force for the Security Council, which has the primary responsibility for the maintenance of international peace and security.

However, The peace and security are the instruments to legitimize war, but historically, philosophically and conceptually, war ignores peace. "The work, my friends, is peace: More than an end to this war, an end to the beginnings of all wars. Yes, an end forever to this impractical, unrealistic settlement of the differences between governments by the mass killing of peoples." 1

One of the classic cases for aggression of the Security Council is Iraq. Among the scholars "it is still impossible to reach a definitive judgment of the role that sanctions played in affecting Iraqi behavior. Their ostensible purpose-to force a prompt withdrawal from Kuwait-was not achieved, but critics complained that they were not in place long enough before military force was used."2

There is another debate that economic sanction can be useful in achievement the UN main goals. "The most comprehensive and authoritative worldwide survey of the 116 attempts to use economic sanctions for foreign policy goals between 1914 and 1990 shows successful outcomes" But I strongly believe that in the economic sanction the self interest of the foreign countries specially permanent Security Council member is the essential element. "The United States took a leading role in imposing about 70 percent of the sanctions during this period, acting alone in approximately one-third of the cases. Collective sanctions make up less than 12 percent of these sanctions cases; the rest were either unilateral actions or non institutional ad hoc coalitions." 3 The result of this self –interest is poverty, hunger, unemployment, black market in local and international level, direct and negative affect on the education, public health, etc.

In International Humanitarian Law class our Nigerian professor has asked us to suggest some solutions for the moral and legal dilemma of the UN in use the collective measures and I responded him:I think set up a strong global mechanism for negotiation and lobbing inter states, global advocacy and capacity building of civil society organizations to monitor peace and security at the local levels can be more efficient than war to protect peace and security.



1- It is a famous sentence of Franklin D. Roosevelt on April 11, 1945, the day before he died. Please see Draft of a speech for Jefferson Day. See James Mac Gregor Burns, Roosevelt: The Soldier of Freedom (New York: Harcourt Brace Jovanovich, 1970), p. 597, http://wwics.si.edu/subsites/ccpdc/pubs/sum/3.htm

2- Sharpening International Sanctions, http://wwics.si.edu/subsites/ccpdc/pubs/sum/3.htm
G.C. Hufbauer, J.J. Schott, and K.A. Elliott, Economic Sanctions Reconsidered: History and Current Policy, 2nd ed. (Washington, DC: IIE, 1990). Chapter 5, "Conclusions and Recommendations."

3- Hufbauer, et al., Economic Sanctions Reconsidered: History and Current Policy, Introduction.
http://wwics.si.edu/subsites/ccpdc/pubs/sum/3.htm

Monday, March 28, 2005

سیزده بدر


امروز فکر می کردم که چرا باید تفریح کردن ما هم بر اساس اجبار سنتها باشد.همان مساله سنت آفرینی و سنت گری که شما با آن آشنا هستید. به سیزده بدر فکر کردم. خدا را شکر که این سنت بعضی خانواده ها را به زور بیرون می کشد. یاد سیزده بدر سال گذشته افتادم. عجب شلوغ بود. هر کس به اندازه وسعش می خواست سیزده اش را در کند. ماشین های مدل بالا، ماشین های معمولی، موتورسوارها با یک خانواده پنج نفری، وانت بارها و کامیون ها که خیل آدمها بر پشت آن سوار بودند و حتی دوچرخه سوارها... همه همه می خواستند تا ناهار را میان سبزه و درخت بگذرانند. خوب تکلیف پولدارها که معلوم بود آنها با شکوه تمام در حالیکه به عوام بدبخت فحش می دادند ترافیک جاده تهران – لواسان را پشت سر می گذاشتند تا در ویلاهای شخصی میهمانی مجللی را تجربه کنند. خانواده های متوسط هم دربدر یک جای سبز بودند.اما بعد از ساعت 11 صبح قحطی فضای سبزبود و مردم حتی در میان کاجهای عبوس میان آزاد راهها چمنی یک متر در یک متر را از هم می قاپیدند تا خانواده پر جمعیتشان در آن از با هم بودن لذت ببرند.بعد از ناهار بازی شروع می شد. وسطی و تاب بازی و میهمانی رقص با همخوانی خانواده و موسیقی نابهنجاری که یکی از زنان فامیل از نواختن بر قابلمه غذا ایجاد می کردند. پرسه زدن پسران و دختران جوان برای دید زدن و به رخ کشیدن لباسهای عید به کسانی که نمی شناسند برنامه بعدی بود و موقع آمدن سبزه گره زدن و خواندن شعر برای دختران جوان: سال دیگر بچه بغل خونه شوهر
راستی تا به حال از خودتان پرسیده اید که چرا سیزده بدر برای ایرانی ها یک روز در سال است و شما نمی توانید این هجوم مردم را برای لذت بردن با خانواده شان از طبیعت را در روزهای دیگر سال ببینید. پرسیده اید که چرا فرنگی ها از اول هفته برای آخر هفته اشان برنامه ریزی می کنند و برای ما جمعه ها به وسع جیبمان مزه خوابیدن بیشتر، زرشک پلو با مرغ و دلگیری غروب جمعه را می دهد

Sunday, March 27, 2005

My window

"See the world from my window"
It is your gift to me,
Your window to find the world

May you be so kind with me,
But I want my own window,
The window where I can find my own world

I get tired from being in your world,
I get tired from granting color to the picture that you are looking at,
I get tired from looking at the world from your window.


I think every person has her own window.
I think I have a right to have my own view.
Why should I follow the way that you are looking at the world?

Friday, March 25, 2005

عید دیدنی


با اینکه الان دلم برای عید دیدنی تنگ شده اما برای سالها از این سنت کهن ایرانی خیلی خوشم نمی آمد. راستش را بخواهید تقریبا به قولی قبل از تعطیلات عید عزا می گرفتم. خوب دلایلی هم برای این ساز ناکوک داشتم. خیلی وقتها قبل از سال تحویل دلشوره داشتم انگار که این قرارداد آدمها را برای محاسبه روز و سال خیلی جدی گرفته باشم. دلم می لرزید که در سالی که گذشت کجا بودم و چه کار کردم. معمولا در موقع سال تحویل من خدا را حسابی تحویل می گرفتم. یعنی تقریبا در حالت سجده یا زل زدن به خدا بودم که سال حدید فرا می رسید .از عید دیدنی لذت نمی بردم. خیلی خنده دار است که خاله عزیز را بعد از سالی در یک هفته پنج بار ببینی. خوب دفعه اول که معلوم است .خاله جان را در منزلشان در حالیکه به تیکه های کوچک و بزرگ نیشخند می زنی و پسته می خوری زیارت می کنید وبار دیگر هم ایشان با خانواده تشریف می آورند منزل شما و یکبار نیز در منزل بزرگ فامیل صورت چاقشان را می بوسی ... از تعارفات که شکل دروغ های بزرگ هستند حالم بد می شد. مثلا ناز بچه بی ادب همسایه را که مرتب فریاد می کشد را می خرید تا شکلات میل بفرماید و به پدرش می گویید که چه بچه ملوسی است در حالیکه ته دلتان از خدا می خواهید زودتر شرشان را ببرند خانه اشان که هم مختان یک کم آرام بگیرد هم پسته ها و شکلاتهای فرنگی برای میهمانان دیگر باقی بماند.حوصله آب تنی در حوض یک وجبی مکالمات مردانه - زنانه را در عید دیدنی نداشتم. باعث شرمندگی است که هم جنسانم هر چند با سواد در دید و بازدیدهای عید برحسب جیب شوهرشان از مسائل مهمی مثل: مبلمان تازه، رنگ پرده، مدل ابرو، مش روی سر، عیدی شهر محترم، مسافرت خارجه و... صحبت می کنند، مردان با شوخی های مدرن سعی می کنند نشان دهند چقدر در حق همسرشان سخاوتمند بودند و این گونه شنونده بی ذوقی مثل مرا به مرز جنون می کشند.از فضولی و سرک کشیدن آدمها در زندگی شخصی به بهانه دعاهای سال جدید و احوالپرسی عید خوشم نمی آمد. برای سالها به سئوال تکراری فامیل در هر عید عادت کرده بودم که انشاءالله امسال می روی خانه بخت! از چشم و هم چشمی ، بده بستان های رفتاری و تظاهر در دید و بازدیدها به خاطر می آوردم که چقدر جامعه غیر اخلاقی داریم. به عنوان مثال حتی نوع آجیل با آجیل همسایه مقایسه می شود. عید دیدنی منزل کسی می روند که حتما بازدیدش را پس دهد. عیدی به کسی می دهند که عیدی بدهد. به هر حال منظورم از این غرغر کردن این نبود که بگویم سنت عید و عید دیدنی سنت بیهوده ای است. اتفاقا بسیار هم سنت زیبا و پسندیده ای است ولی منظورم این است که عید دیدنی کارکردهای اصلی خود را از دست داده است و تبدیل به مکانیسمی برای پاسخ گویی به نیازهایی شده که جامعه سالهاست به جای پاسخگویی، آن ها را در نطفه می کشد

Thursday, March 24, 2005

ICTs For Human- Based Development


Although we know that knowledge, information, and communication are essential development tools, the World Summit on Information Society—which emphasizes the Millennium Development Goals—should recall the common resolve that information and communication technologies (ICT) are not only technological devices but also the main instruments for the development of human capacity. What does this mean? And, what should we do next?
We must develop an international dialogue among diverse stakeholders—North and South—on ICT as the instrument to develop human capacity. We should do so with the hope that this dialogue will lead global society to make the benefits of ICT available to all people in order to promote human rights and fundamental freedoms, including the right to development. To empower people and build human capacity in diverse sectors—government; civil society; the private sector—helps people reach a common understanding about using ICT to solve development challenges. And, we must develop partnership mechanisms, especially in the South, to re-iterate a global commitment to address the development challenges posed by the digital divide.
At the same time, and although participatory development is meant to involve many stakeholders and social groups, we must pay special attention to a particular social group: Youth. Young persons are the present and future ICT users and will be its innovators. Their experience is digital. Paying special attention to empowering young persons and their role in an information society is the logical effect of their unique experience with ICT.
Let us make a better world for all by recognizing the right to development, advocating a diverse international discussion that understands ICT as a means for developing human capacity, and empowering individuals by sharing ICT’s benefits at local, national, regional, and international levels.

  • This note is published in the International Journal of Civil Society Law, Volume II ,Issue 2

Tuesday, March 22, 2005

توسعه مشارکتی


در ديدگاه سياسي ، توسعه فرآيندي است كه يك گروه اجتماعي معين (اعم از كوچك ، بزرگ يا متوسط ) را از وضع فعلي به وضعي كه بايد به آن برسد تا بيشترين نيازهاي خود را رفه كند ، هدايت مي نمايد . در علم جامعه شناسي توسعه ، دگرگوني هاي اجتماعي است كه از درون ساختار نشات مي گيرد .جهان امروز بر این مفاهيم در ادبيات توسعه تاكيد دارد : توسعه از پايين،توسعه براساس راهبرد نيازهاي اساسي، توسعه مستقل و متكي به خود،توسعه از درون،توسعه انسان محور،توسعه جهان گستر.مفهوم توسعه مشارکتی بر فرآيندي اجتماعي ،‌ يكپارچه و جامع ،‌پويا ،‌همبسته ، مكمل ، چند بعدي و چند فرهنگي تاکید دارد. به عبارت ديگر مشاركت توسعه اي مي خواهد كه همگان در همه مراحل توسعه درگير شوند. با توجه به تقسيم بندي مذكور در مقام تحليل بايدگفت که‌ رويكردهاي حاصل از دوم خرداد و جنبش اصلاحات در ايران با اينكه در صدد است مشاركت را از تحميلي به طرف توسعه اي پيش راند و ليكن سياستهاي اعمال شده توسط بخش دولتي و يا نهادهاي عمومي چون شهرداري بيشتر در دسته مشاركتهاي ابزاري قرار مي گيرند . در اين نوع مشاركت و يا از ديدگاه طرفداران اين نوع مشاركت ،‌انسانها وسيله هستند و غالبا" ترجيح داده مي شود كه مردم همه بر اساس يك الگو رفتار كنند و مشابه هم باشند . در اين نوع مشاركت هم مي توان از همبستگي هاي فرهنگي و اجتماعي استفاده كرد

Friday, March 18, 2005

Norooz

Norooz ( 20 of March )is the Iranian new year festival. The worditself literally means "new day" in Persian language and the festivalmarks the beginning of the solar year as well as the new year on theIranian and several other national calendars. Norooz is the mostimportant celebration for many nations including Iranians, Kurds, Azeri,Turks, Tajiks. For thousands of years, Norooz was rotating. The Zoroastrian religiouscalendar, used before Islam in Persia (Iran), consisted of 12 monthswith 30 days each, making 360 days, plus a "stolen five" days thatwas held at the end of each year, adding up to 365 days.At its core, the Norooz festival celebrates the awakening of thenatural life. This awakening symbolizes the triumph of good, winningagainst the evil forces of darkness that are represented by the Winter.I as an Iranian want to wish a new year full of health, love and peacefor my Iranians, Kurds, Azeri, Turks, Tajiks,.. friends .

Wednesday, March 16, 2005

توهم توطئه

معلوم نيست ما تا كي بايد چوب اين عزلت نشيني را بخوريم ، آنهم در شرايطي كه جهاني شدن ، نظم نوين اقتصادي بر اين مهم تاكيد دارد كه همه ما سر نشيناني قايقي هستيم. قايقي كه به سوي سرنوشتي مشترك در حال حركت است. معلوم نيست اين توهم توطئه تا كي بايد سايه دشمن را بر سر ما زنده نگه دارد در حالي كه تا كنون ميليونها دلار از كمكهاي بين المللي را از دست داده ايم. شاهد مدعا همين قضيه تكراري پناهندگان افغاني است و همسايه زرنگمان پاكستان كه با وجود تعداد پناهندگان افغان در ايران طي دهه 80 از جامعه جهاني 500 ميليون دلاركمك دريافت كرده است و ايران فقط 11 ميليون دلار. مسلم است كه رقم مزبور با احتساب بي توجهي و قصد و مرض جامعه بين المللي نسبت به ايران باز قابل توجه است.در عصري كه ارتباطات وهنرتجهيز منابع از جمله فنوني است كه پايداري سيستمها را تضمين مي كند اتهام جاسوسي براي جذب كمك از منبع خارجي جز اصرار بر اين باور كه براي مصونيت از توطئه دشمنان بايد در جزيره اي به سر برد كه هنر ساكنانش بي تفاوتي به دنياي خارج و بيگانگان است ، نمي باشد . فراموش نكنيم كه جهان با سرعت پيش مي تازد واتفاقا منتظر ما هم نمي ماند. فراموش نكنيم كه عدم امنيت جامعه رسميت و مشروعيت ما را براي شركت در فرآيند هاي جهاني مخدوش مي سازد و مهمتر آن كه فراموش نكنيم مردم پرداخت كنندگان واقعي هزينه هاي چنين توهماتي مي باشند

Tuesday, March 15, 2005

May I Ask ?

Fear , fear and fear is the main production of west mass media after 11 September. In this frame work there are some questions without any respond. Let’s assume different situations on US policy against Iran on unclear capability and talk about theses questions:
1- Assume that Iran is developing nuclear weapons so the basic question are as fellows:
1-1-Why Pakistan has already nuclear weapons and US is admiring this country ?
1-2-Why Israel has already nuclear weapons and US is a close friend of it?
1-3-Why North Korea has already developing nuclear weapons as protection against
an increasingly hostile United States and US is just has a silent policy against it?
2- Assume that Iran is developing nuclear weapons and US attacks Iran:
2-1- What will happen for Iranian reforms progress? What will happen for local human rights discurse ? http://www.nytimes.com/2005/02/08/opinion/08Ebadi.html?
2-2- What will be the reaction of Iranian society against US attack ? keep in mind that Iran is not like Iraq .Iranians have fought for 8 years with Iraq with these two important facts that first Iranians are not a nation of war and the second is US was supporting Iraq against Iran. There is no doubt that even if Iranians hates mullahs they wouldn’t allow forging enemies to control their country. There fore the attack of US would be a start point of a dark war a conflict in whole region.
3- Assume that Iran is developing nuclear weapons, what would be the usage of this ability for the Islamic government?
3-1-Attacking Israel ? Europe ? or US ? Here the main question is with which legitimacy and with which support the Islamic government is going to do it? And for what ? Any kind of armed conflict needs nation support. As Iranian history shows Iranians are not interested in any kind of wars expect they have to or force to fight for protection of their country. More over, Iranians like more dialogue and friendship with other nations. They are so friendly without any interest in conflict and war. Besides, Islamic government is not like the Taliban as a terrorist group who was controlling Afghanistan , a country of local war during recent 100 years. Iran is a country with more than 7000 years history and Islamic government, according international public law's principles is a legitimate state of it. I would like to add here that during recent years the Islamic government is started to accept this reality that people want more freedom and democracy. Iran today is not Iran in 10 years ago. Believe me or not every thing is changed in my country. We as Iranian reformists have our local dialogue with the Islamic government which is focusing on democracy, respect to human rights , rule of law and modern interpretation of Islamic prienciples.
4- Assume that Iran is developing nuclear capability just for use as energy “Iranian Foreign Minister Kamal Kharrazi, New York, September 23, 2004, http://www.charlierose.com/archives/archive.shtm
4-1- What would be the cost of these negative advertisements against Iran and Iranian society? Have you ever thought that every day how much Iranians are paying for this unequal approach of supreme power US against them? Please think about them. Think about economic sanctions. Think about the difficulties of gaining foreign investment in Iran or international approach to Iranians around the world…
I just like many Iranians know that how US intervention was the cause of conflict and dictatorship in my country. I recall last interview of Bill Clinton with U.S. journalist Charlie Rose during this year's World Economic Forum in Davos, Switzerland . He said that “Iran's a whole different kettle of fish—but it's a sad story that really began in the 1950s when the United States deposed Mr. Mossadegh, who was an elected parliamentary democrat, and brought the Shah back in—[comments in background—Rose says "CIA"] and then he was overturned by the Ayatollah Khomeini, driving us into the arms of one Saddam Hussein. Most of the terrible things Saddam Hussein did in the 1980s he did with the full, knowing support of the United States government, because he was in Iran, and Iran was what it was because we got rid of the parliamentary democracy back in the '50s; at least, that is my belief.I know it is not popular for an American ever to say anything like this, but I think it's true [applause], and I apologized when President Khatami was elected. I publicly acknowledged that the United States had actively overthrown Mossadegh and I apologized for it, and I hope that we could have some rapprochement with Iran. I think basically the Europeans' initiative to Iran to try to figure out a way to defuse the nuclear crisis is a good one…. And he added : “But Iran is the most perplexing problem ... we face, for the following reasons: It is the only country in the world with two governments, and the only country in the world that has now had six elections since the first election of President Khatami. [It is] the only one with elections, including the United States, including Israel, including you name it, where the liberals, or the progressives, have won two-thirds to 70 percent of the vote in six elections: two for President; two for the parliament, the Majlis; two for the may oralities. In every single election, the guys I identify with got two-thirds to 70% of the vote. There is no other country in the world I can say that about, certainly not my own.” Read more in http://youngdems.meetup.com/18/boards/view/viewthread?thread=1216181
My belief is some policy makers in US does not want the deep and rooted reforms in the Middle- East. They more like a fundamental regime like Saudi Arabia or a dictatorship one like Pakistan to say yes to the free exercise of Americans' power in the world.

Monday, March 14, 2005

نون والقلم و ما يسطرون


گفته ها و نوشته ها ي بسياري با سوگند عظيم كتاب خدا به قلم و آنجه مي نويسد آغاز شده است. انگار كه نويسنده بخواهد در سايه امن سوگند خدا علاوه بر تامين امنيت خويش ، اعتماد و اطمينان خوانندگان را به صحت آنچه مي نويسد، فرا خواند. قالب نوشته ها نيز يا إنشاء حسي و عقلي يك نويسنده است يا گزارش آن احساس و استدلال . به عبارتي در يك نوشته گاهي روح نويسنده آن چنان درآميخته و درگير مفاهيم است كه خواننده در مي يابد ، تفكر و تلقي نويسنده خالق اثر است ويا اين كه خواننده مي داند نويسنده نقشي جز گزارش كردن آنچه تلقي ديگران بوده ند اشته است.شايد به تعبيري بتوان نقش يك روزنامه نگار یا پژوهشگر را در گزارش صادقانه آنچه مي بيند ؛ مي شنود و مي خواند دانست . حال اگر نويسنده به خود بگويد كه فلان چيز را ننويس كه تكفير مي شوي يا به احساس بگويد كه فلان جا نرود مكروه است چون نقشي جز گزارش كردن ندارد نبايد و نمي تواند به اصلي جز انعكاس صادقانه بيانديشد.متاسفانه قضاياي اخير در کشور روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان پژوهشگران را با اين سئوال روبرو ساخته است كه اگر قرار باشد بازگويي نيز مطابق سلائق و علائقي باشد كه با معيارها و شاخصهاي علمي سازگار نيست چطور مي توان صفات استقلال ، انصاف و شفافيت را كه از جمله معيارها اخلاقي مهم است را عملي ساخت ؟ اگر پژوهشگران نيز به جاي آنچه واقعا وجود دارد ، تصويري كه بعضي ها مي خواهند را نمايش بدهند ، چطور مي توان براي رويارويي با شكاف ها ي عميقي كه در جامعه در حال گذارمان پديد آمده است سياست گذاري و برنامه ريزي كرد؟
اصولا آيا مي توان بدون داشتن تصويري شفاف از وضعيت موجود بدون نياز سنجي، بدون شناسايي چالشها براي دستيابي به چشم انداز روشني براي آينده برنامه ريزي كرد؟

Friday, March 11, 2005

Participatory Development


In this concept development can not be reached unless there is involvement of all of the stakeholders. In this aspect, development is not only progress of economy but also improving social capabilities of people involved in the development. People as the main stakeholder of the development should take an active part in the process of planning, implementing and observing process of the development as well as enjoy their benefits.

Thursday, March 10, 2005

تمرکز

از من می پرسیدند که چرا بر یک موضوع تمرکز نمی کنی؟ از این شاخه به آن شاخه پریدن تو را مثل دریایی می کند که کم عمق است.اوایل از اینکه هیجان من آرامش دوستان را به هم می زد عذر خواهی می کردم و قول می دادم که بالاخره یک آدم حسابی متمرکز بشم اما از زمانی که یاد گرفتم با خودم و انتخابهایم که به همان اندازه می توانند منحصر به فرد باشند آشتی کنم پاسخ ساده ای به آنها می دادم که دوستان عزیزنمی توانم در برابر مفاهیم نوین و تازه ایستادگی کنم. واقعا ترجیح می دهم یک دریای کم عمق پهناور، پر تحرک و سخاوتمند باشم تا یک مرداب ایستا، عمیق و بد اخلاق . به نظرم تمرکز بر مفاهیم مورد علاقه به نوعی مطلق انگاری و تعصب ختم می شود که در دراز مدت خلاقیت و پویایی اندیشه را می کشد. باید یاد بگیریم علاوه بر اینکه اتم شناس ، آموزگاز، خطیب ، صتعتگر و... خوبی هستیم نظاره گر خوبی برای دنیای اطرافمان باشیم . وقتی به خوبی گوش دهیم و با اشتیلق نگاه کنیم به خودی خود مفاهیم نوینی را می یابیم

Wednesday, March 09, 2005

Windows

I am thinking how windows can make a big difference in the world. We know that different ways of looking can create different perspectives so its trough that beauty is in our eyes!
Windows are human's approaches to the different issues. I believe that we should work more on reform in our approaches to make a better world for all through the introducing a new window to look at the world. This window should be so creative.
Windows can change the world if we can tell policy makers and politician to forget about the windows that they are looking at for several years, here just here next to them there is another one where they can find opportunities instead of problems.

Tuesday, March 08, 2005

خدای من



خدای من، یک حس آشنا که هم مرا به میهمانی وهم و رویا پیش می راند و هم به عزلت سکوت فرا خواند کنج نشین این اتاق غمگینم کرده است.خدای من، تو حتما اینقدر بزرگ هستی که تنهایت را ساده و قابل درک می کند اما من که خیلی ها می گویند بسیار به تو شبیه هستم نه اینقدر کوچکم که تنهایی مفهومی برایش نداشته باشد نه آنقدر بزرگ که خودش جای تنهایش را بگیرد.خدای من، نمی دانم که بعضی وقتها آنقدر دلت گرفته است که حتی نفهمی دلتنگی واقعی چه معنایی می دهد متل من که امشب دلم هوای رویاهایم را کرده است.خدای من، تا آن لحظه که از زیر دورازه ای که هیچ کجا را به هیچ کجا وصل می کرد نگذشته بودم , معنای با رویا زیستن را تجربه نکرده بودم. من پاک بودم . پاک پاک . من کودک بودم . پر از وسوسه بازی کردن و فریاد کشیدن. من خودم شده بودم. مثل سادگی زن روستایی که در انتظار سفره حقیرش برکت آروزهایش را با مردی تقسیم می کند. مردی که سالهاست فراموش کرده زنی هر شب آرزوهایش را به رخ او می کشد. خدایا زیر آن دروازه خودم شده بودم . همان دخترکی که دیوارها وسوسه های تنهایش را کرور کرور بر خود تلنبار می کرد بدون آن که از فرو ریختن بترسند .خدایا من خودم شده بودم. مثل وقتی که بر فراز اسب کهربایی اندیشه حتی جرات می کنم تا به شبهای روشن برای زمین تاریک بیاندیشم.خدایا من خودم شده بودم و تو به من نگاه می کردی. از بلندای ستونی که گستاخانه آسمانت را شکافته بودی به چشمهایم زل زده بودی و در همان لحظه بود که به یاد تو کای غمگین در قفس افتادم که با چشمهای باز در حسرت جنگل مرده بود. خدای من، امشب همان توکای غمگینم که دلم می خواهد به خاطر رویاهایم بمیرم اما ترسو تر از آن هستم که با چشمان باز به استقبال مرگ بروم

Monday, March 07, 2005

Europe For Me

Europe for me as an Asian, means 21 percent of population of the earth if we reduce the population to a small town with 100 people and keep the proportions.

Europe for me as a person, who lives in a developing country, means a set of development countries where is no fear from unemployment. There is no fear from poverty. There is no fear from hunger.

Europe for me as a person, who lives in a transitional society, means a modern society.

Europe for me as a young person, means happy management . This concept simply means right to be happy and it determines the state's duty to provide a situation that young people can be happy.

Europe for me as a women, means gender equality. The role of women in decision making shows a strong influence of the feminist movement on the traditional male dominance but still women are suffering by domestic violence, sex discrimination at work place, educational place and intellectual violence in the society. In this aspect for me as a person who have learned respect her body, Europe is a place that women through the culture, media and society encourage to look at their bodied as instruments to reach better social situations. The young generation of the European women are following the Hollywood stereotypes. Europe also for me means legalization of prostitution and pornography but there is still much discrimination against women who are working in this field.

Europe for me as a believer, who is not radical or fundamental in religion, means anti- Islam movement. Islam for many of the Europeans is synonym with terrorist, fundamentalist.

Europe for me as a NGOs activist, means development the history of civil society in Italy and France. Europe is a place for an active civil society as one of the most important social partners.

Europe for me as a human rights activist, means eighteen and nineteen century movement of human rights. I recall MAGNA CARTA in England (1215) and the Declaration of the rights of Man and the Citizen in France (1789). I recall Social Contract (John Locke), the Rights of Man (Thomas Pain), Human Rights and Human Dignity (Emmanuel Kant). Europe for me also means Romma Rights and how Romma people are challenging with their primary rights. I recall even freedom of religion and how France is limiting this right. I remember ethnic wars such as Bosnia & Herzegovina and Serbia and Montenegro. I remember former Yugoslavia.

Europe for me means 46 members of the Council of Europe. They are countries with different levels of development. Europe for me means Strasbourg. Europe for me means European Union.

Europe for me means not only western Europe but also Eastern European countries. It also means small European countries and poor countries such as Bosnia & Herzegovina.

Europe for me means green, where sky is merciful with the earth, where people love sunny days, where people hate raining days. Europe for me means forest and river.

Europe for me means a continent with a great penitential to role-play in the global peace.